گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 8
تکلیف عاشقان







باید عقیده تو این باشد که روح نماز و روزه و حج و جهاد و عموم اعمال و تکالیف واجبه و مستحبه خیریه ولایت اهلبیت
معصومین، علیهمالسلام، است و بدون ولایت ایشان هیچ طاعتی و عبادتی از احدي قبول نخواهد شد، چنانکه که در زیارت امام
عصر، علیهالسلام، میخوانی: اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال و تزکی الافعال و تضاعف الحسنات... . شهادت میدهم که به
ولایتشما اعمال پذیرفته میشود، افعال پاکیزه میگردد و حسنات دو چندان میگردد. پس هر کس درجه محبت و مودت و
خلوص عقیدت او افزونتر است تقرب او به خدا و رسول و ائمه طاهرین، صلیاللهعلیهماجمعین، زیادتر است. در این صورت تکلیف
تو آن است که قبل از نماز متوجه شوي و متذکر گردي امام عصر خود را، که اوست روح تمام عبادات تو، و از برکت وجود
مبارك آن حضرت تو موفق شدهاي به اداي نماز و از برکت وجود مقدس آن حضرت نماز تو مقبول خواهد شد. و اگر تولاي آن
حضرت نباشد، نماز تو ابدا مقبول نخواهد شد، اگر چه آن قدر عبادت کنی که مانند مشک پوسیده شوي. برگرفته از: همدانی
. علیاکبر (صدرالاسلام)، پیوند معنوي با ساحت مقدس معنوي، (تکالیفالانام فی غیبۀالامام)، ص 92
با دعاي ندبه در پگاه جمعه
قسمت دوم در قسمت اول این مقاله اشارهاي کوتاه داشتم به سیره پیشوایان دین و مرزبانان آیین در زمینه ندبه و زاري در فراق
آخرین حجتحق. در آنجا روشن شد که گذشته از پیامبران پیشین، شخص رسول اکرم، صلیاللهعلیهوآله، امیر مؤمنان و دیگر
امامان معصوم، از قرنها پیش از طلوع خورشید امامت، عشقی سوزان در دل نهفته داشتند، در فراق آن حضرت میسوختند و گاهی
چون مادر داغ جوان دیده اشک میریختند، با یاد او عشقبازي میکردند، به دیدارش عشق میورزیدند و به حال کسانی که توفیق
دیدار جمال آراي حضرتش را پیدا کنند، غبطه میخوردند. پیشوایان دین نه تنها خود در آتش فراق آن حضرت میسوختند، بلکه
به شیعیان و شیفتگان محضرشان دستور میدادند که آنها نیز همواره به یاد آن عزیز سفر کرده باشند و در فراقش اشک بریزند و ناله
سر کنند و خود دعاهاي فراوانی را به آنها تعلیم میفرمودند که در اوقات خاصی بخوانند و به نسلهاي بعدي بسپارند که آن دعاها
را در عصر غیبتبخوانند. این دعاها در منابع حدیثی و مجامع فقهی، در طول قرون و اعصار ثبتشده و همه شیعیان شیفته و دلباخته،
در مشاهد مشرفه، اماکن متبرکه و اوقات شریفه، به هنگام عرض ارادت به پیشگاه حضرت بقیۀالله، ارواحنافداه، با این دعاها با
مولاي خود راز دل گفته، از طول غیبتشکوهها کرده، براي دیدار جمال باهرالنورش اظهار اشتیاق نموده، در فراق کعبه مقصود
نالهها سر دادهاند. مرحوم سید محمد تقی موسوي اصفهانی (م 1348 ق.) که یکی از مفاخر عصر و حسنات دهر بود، با تلاشی
طاقت فرسا به گردآوري این دعاها پرداخته، بیش از یکصد فقره از دعاهاي ماثور از امامان نور، علیهمالسلام، را در این رابطه گرد
مکیالالمکارم در اختیار شیعیان دلسوخته و دردآشنا قرارداده است. ( 1) مؤلف در مقدمه کتاب شرح » آورده و در کتاب گرانسنگ
میدهد که شبی در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت بقیۀالله، ارواحنافداه، رسیده، حضرتش فرموده: این کتاب را بنویس، عربی
مکیالالمکارم فی فوائدالدعاء للقائم بگذار. ( 2) این کتاب خوشبختانه به فارسی نیز ترجمه شده و در اختیار » هم بنویس، و نام آن را
دعاي ندبه است که دلسوختگان و شیفتگان » ، همگان قرار دارد. ( 3) جالبترین، جاذبترین، جامعترین و پرسوزترین این دعاها
حضرتش در بامدادان هر جمعه، در هر شهر و روستا، دور هم گرد آمده با سوز و گداز خاصی این دعا را میخوانند و با محبوب
یابنالحسن که در فضایی بسیار روحانی و نورانی طنین میاندازد، فرشتگان » دلشان راز دل میگویند و با نغمههاي خوشالحان
هفت آسمان را گواه میگیرند که از درازي شب ظلمانی غیبتبه ستوه آمدهاند و در اشتیاق فرا رسیدن صبح امید ثانیهشماري
صفحه 35 از 72
میکنند. امام باقر، علیهالسلام، در تفسیر آیه شریفه: و اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی سوگند به شب هنگامی که فرا گیرد و
شب فرا گیرنده دولتهاي باطل است که در برابر ولایت کبراي مولاي » سوگند به روز هنگامی که تجلی کند ( 4) فرمود: منظور از
روز ظهور قائم « روز جلوهگر » متقیان امیر مؤمنان، علیهالسلام، قیام نموده، عرصه گیتی را جولانگاه خود قرار دادهاند، و منظور از
اهلبیت، علیهالسلام، است که به هنگام طلوع دولتش، دولتهاي باطل از صفحه هستی ریشهکن میشوند. ( 5) دعاي ندبه در پگاه هر
جمعه، اعلام بیزاري از مستکبران جهان و تجدید بیعتبا ویرانگر کاخهاي ظلم و استبداد و بیانگر حکومت واحد جهانی بر اساس
عدالت و آزادي است. دعاي ندبه را پیشواي به حق ناطق، حضرت امام جعفر صادق، علیهالسلام، به دوستان و شیعیانش تعلیم داده و
اعیاد اربعه یعنی روزهاي، عید فطر، عید قربان، عید غدیر و عید جمعه بخوانند و به ما امر » به آنها امر فرموده که این دعا را در
فرموده که در عصر غیبتبا این دعا با امام، پیشوا، محبوب، مولی و مقتداي خود راز دل گوییم و تجدید میثاق کنیم. سند دعاي ندبه
معارف والا، حقایق درخشان، معانی روشن و مطالب ژرفی که با اسلوبی بدیع، بیانی شیوا، منطقی گیرا، و عباراتی بسیار بلند و
فصیح در این دعاي شریف آمده، ما را از ارایه هرگونه سند و منبع بینیاز میکند، که چنین حقایق تابناك و دقایق درخشان، هرگز
از هیچ منبعی، جز سرچشمه زلال ولایت، خاندان عصمت و طهارت، حضرات ائمه معصومین، علیهمالسلام، سرچشمه نمیگیرد،
ولی براي نورانیت دلهاي مشتاقان و خیل شیفتگان جلسات نورانی دعاي ندبه در صبحگاهان روزهاي جمعه، منابع محکم و
مستحکم دعاي ندبه را با تسلسل زمانی در اینجا میآوریم: 1. ابو جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفري نخستین فرد موثق و مورد
اعتماد و استنادي که دعاي شریف ندبه را دراثر مکتوب خود از پیشواي به حق ناطق امام جعفرصادق، علیهالسلام، روایت کرده، ابو
در کرانه نهر « بغداد » قوسان در نزدیکی » از توابع « بزوفر » بزوفري منسوب به روستاي » . جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفري است
بزوفري از استادان شیخ مفیداست و شیخ مفید به کثرت از او روایت کرده است. محدث نوري به » ( موفقی در غرب دجله است. ( 6 »
هنگام شمارش استادان شیخ مفید از او نام برده، میفرماید: ابو علی، پسر شیخ طوسی، در امالی، مکرر از پدرش شیخ طوسی، از
شیخ مفید، از او روایت کرده و براي او طلب مغفرت نموده است. ( 7) حاج آقا بزرگ تهرانی میفرماید: وثاقت او، از نقل فراوان
از او نام برده « الاستبصار » تهذیبالاحکام و » شیخ مفید از او، طلب مغفرت بر او، آشکار میباشد ( 8) . شیخ طوسی در مشیخه
حسین بن عبیدالله غضائري است، که هر دو از ابو » میفرماید: من هر روایتی که از احمد بن ادریس نقل کردهام، از شیخ مفید و
جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفري روایت کردهاند. ( 9) حجت تاریخ، محقق بی نظیر، حاج آقا بزرگ تهرانی به هنگام بحث
از ابو جعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفري، از استادان شیخ مفید، که شیخ مفید « کتاب الدعاء » : از کتاب ایشان میفرماید
احادیثی از او روایت کرده،این احادیث در امالی شیخ طوسی، از طریق شیخ مفید از او روایتشده است. سپس میفرماید: وي در
این کتاب دعاي ندبه را آورده، و محمد بن ابی قره از آن روایت کرده و محمد بن مشهدي در مزارش از او روایت کرده است.
2. ابوالفرج محمد بن علی بن یعقوب بن اسحاق بن ابی قره قنائی دومین فرد مورد اعتماد و استنادي که دعاي ندبه را در کتاب (10)
بزوفري نقل کرده است. علامه تهرانی » آن را از کتاب « الدعاء » خود آورده، محمد بن علی بن ابی قره است، که در کتاب
میفرماید: محمد بن مشهدي در مزار و سید بن طاووس در اقبال و دیگر آثارش به کثرت از کتاب او نقل کردهاند. ( 11 ) محمد بن
ابی قره از مشایخ اجازه نجاشی بود. ( 12 ) مقدم رجالیون مرحوم نجاشی در کتاب رجال میفرماید: ابوالفرج، محمد بن علی بن
یعقوب بن اسحاق بن ابی قره قنائی موثق بود، روایات زیادي استماع کرده، و کتب زیادي تالیف کرده... که از آن جمله است: عمل
یوم الجمعه، عمل الشهور، معجم رجال ابی مفضل و کتاب تهجد، که همه آنها را به من خبر داده و به من اجازه روایت آنها را داده
قنابی تعبیر کرده ( 14 ) و توثیق نموده » قنائی و یکبار دیگر » قنائی آورده، ولی علامه حلی یکبار از او » است. ( 13 ) نجاشی لقب او را
3. محمد بن جعفر بن علی بن جعفر مشهدي ( است. ( 15 ) و مرحوم نمازي فرموده: به اتفاق همهرجالیون مورد وثوق است. ( 16
حائري ابن مشهدي یکی از علماي جلیل القدر قرن ششم بود که در حدود 510 ق. متولد شده و قبل از 580 ق. دیده از جهان فرو
صفحه 36 از 72
اجازه کبیره برشمرده، که از آن جمله است: ورام (صاحب مجموعه ورام)، » بسته است. تعدادي از استادانش را صاحب معالم در
مزار ابن مشهدي » و « مزار کبیر » شاذان بن جبرئیل، ابن زهره، ابن شهر آشوب و... ( 17 ) از او کتاب ارزشمندي بر جاي مانده که به
مشهور است و خوشبختانه نسخههاي خطی فراوانی از آن تا زمان ما محفوظ مانده است: 1. نسخهاي در کتابخانه شیخ علی کاشف
الغطاء در نجف اشرف. 2. نسخهاي در کتابخانه مرحوم حاج میرزا محمدعلی اردوبادي در نجف. 3. نسخهاي در کتابخانه مرحوم
4. نسخهاي در کتابخانه مرحوم علامه امینی در نجف، ( محدث نوري، که در کتاب مستدرك به کثرت از آن نقل کرده است. ( 18
5. نسخه دیگري در کتابخانه مرحوم آیۀالله مرعشی در قم، به شماره 4903 ( که تاریخ کتابت آن سوم شوال 956 ق. است. ( 19
موجود است، که در 482 ورق میباشد و تاریخ کتابت آن به قرن یازدهم مربوط میشود. ( 20 ) و نسخه عکسی آن در کتابخانه
معروف شده و جامعترین « مزار کبیر » آل البیت قم به شماره 5209 (قفسه 29 ، ردیف 176 ، ش 19 ) موجود است. این کتاب به » مؤسسه
کتاب مزاري است که در طول قرون و اعصار از حوادث روزگار جان سالم به در برده و تازمان ما محفوظ مانده است. در طول
هشت قرنی که از تاریخ تالیف آن میگذرد، این کتاب همواره مورد اعتماد و استناد بزرگان شیعه بود و هر کتابی که در این هشت
قرن پیرامون دعا و زیارت نوشته شده، با واسطه یا بی واسطه از این کتاب استفاده کرده است. ابن مشهدي در مقدمه کتاب خود
مینویسد: من در این کتاب، از زیارات مشاهد مشرفه، اعمال و اماکن مقدسه، دعاهاي برگزیده و تعقیبات نمازهاي فریضه، آن را
گرد آوردم که با سند متصل، توسط راویان مورد وثوق به دستم رسیده است. حاج آقا بزرگ تهرانی در مجموع پانزده تن از
مشایخ روایتی او را استخراج نموده، و بر ثقه بودن آنها صحه گذاشته است. ( 21 ) ابن مشهدي در این کتاب، دعاي ندبه را به عنوان:
دعا براي حضرت صاحب الزمان، علیهالسلام، که شایسته است، در اعیاد اربعه: عید فطر، عید قربان، عید غدیر و عید جمعه خوانده »
آورده است. وي در این کتاب، دعاي ندبه را توسط محمد بن علی بن یعقوب بن ابی قره، از کتاب بزوفري نقل کرده است. « شود
.4 ( دعاي ندبه در نسخه کتابخانه آیۀالله مرعشی، صفحه 821 تا 837 و در نسخه آل البیت، صفحه 831 تا 847 آمده است. ( 22
صاحب کتاب مزار قدیم مزار قدیم نیز کتاب بسیار بزرگ و با ارزشی است که مؤلف آن نیز معاصر ابن مشهدي بوده است. در این
مهدي بن ابی حرب » : کتاب دعاها و زیارتهاي فراوانی هست که در هیچ منبع دیگري یافت نمیشود و مؤلف آن توسط استادش
( حسینی از شیخ ابوعلی (پسر شیخ طوسی) روایت میکند. طبق این بیان او با مرحوم طبرسی صاحب احتجاج معاصر میباشد. ( 23
یک نسخه خطی از این کتاب در کتابخانه مرحوم آیۀالله مرعشی به شماره 462 در 181 ورق موجود است. ( 24 ) مؤلف مزار قدیم،
در این اثر جاوید و ارزشمند خود، دعاي ندبه را توسط محمد بن علی بن ابی قره، از کتاب ابو جعفر محمد بن حسین بزوفري
روایت کرده و فرموده است: این دعا براي حضرت صاحبالزمان، صلواتاللهعلیهوآلهو عجلاللهفرجهو فرجنا معه، میباشد و مستحب
است که در چهار عید بزرگ، شب و روز جمعه خوانده شود. در این نسخه دعاي شریف ندبه از ورق 173 شروع شده، در ورق 176
مزار قدیم ناشناخته است، نمیتوان به عنوان یک منبع موثق به آن اعتماد کرد، فقط » پایان مییابد. با توجه به اینکه مؤلف کتاب
میتوان آن را مؤیدي بر نقل ابن مشهدي، از ابن ابی قره، از بزوفري قرار داد. 5. رضی الدین علی بن موسی بن طاووس حلی
در بخش زیارتهاي حضرت ولیعصر، ارواحنافداه، شش زیارت نقل کرده، آنگاه « مصباح الزائر » سیدابنطاووس در کتاب گرانقدر
محمد بن حسین بن سنان بزوفري روایت کرده و » محمد بن علی بن ابی قره از » دعاي ندبه را به عنوان هفتمین زیارت، به نقل از
فرموده است: این دعا براي حضرت صاحبالزمان، صلواتاللهعلیه، میباشد و مستحب است که در اعیاد چهارگانه خوانده شود.
اقبال نیز تعدادي از دعاهاي اعیاد اسلامی را میشمارد، آنگاه میفرماید: دعاي دیگري است » 25 ) وي همچنین در کتاب شریف )
که بعد از نماز عید و در هر یک از اعیاد چهارگانه خوانده میشود. ( 26 ) آنگاه دعاي ندبه را نقل میکند و در پایان میافزاید:
هنگامی که از دعا فارغ شدي، مهیاي سجده در برابر پروردگار باش و بگو آنچه را که ما با سندهاي خود از امام صادق،
سیدي سیدي... کم من عتیق لک... » : علیهالسلام، روایت کردیم، که فرمود:پس از این دعا گونه راستخود را بر زمین بگذار و بگو
صفحه 37 از 72
اي عزیز اي جمیل. ( 27 ) از این تعبیراستفاده میشود که سید بن طاووس علاوه بر مزار کبیر طریق دیگري براي دعاي ندبه داشته
است، زیرا در مزار کبیر و مزار قدیم این قسمت اخیر وجود ندارد و سید تصریح کرده که آنرا با سندهاي خود از امام صادق،
به نقل از « بحارالانوار » علیهالسلام، روایت کرده است. 6. مولی محمد باقر مجلسی علامه مجلسی دعاي ندبه را در کتاب گرانسنگ
سید بن طاووس نقل کرده ( 28 ) و در پایان فرموده: محمد بن مشهدي در مزار کبیر فرموده است: محمد بن علی بن « مصباح الزائر »
زاد » ابی قره گفته: من دعاي ندبه را از کتاب ابوجعفر محمد بن حسین بن سفیان بزوفري نقل کردهام. ( 29 ) علامه مجلسی در کتاب
نیز دعاي شریف ندبه را نقل کرده و در سرآغاز میفرماید: و اما دعاي ندبه که مشتمل استبر عقاید حقه و تاسف بر « المعاد
غیبتحضرت قائم، علیهالسلام، به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق، علیهالسلام، منقول است، که سنت است این دعاي ندبه را
به دنبال « تحفۀالزائر » در چهار عید بخواند، یعنی: جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر. ( 30 ) علامه مجلسی همچنین در کتاب
اعمال سرداب مقدس میفرماید: سید و شیخ محمد بن مشهدي نقل کرده است از محمد بن علی بن [ابی] قره، که او نقل کرده
دعاي ندبه از براي صاحب الزمان، علیهالسلام، را و مستحب است که در » ، است از کتاب محمد بن حسین بن سفیان بزوفري
عیدهاي چهارگانه بخواند و آن دعا این است. آنگاه دعاي ندبه را نقل فرموده است. ( 31 ) به طوري که خوانندگان گرامی ملاحظه
تصریح فرموده بر این که دعاي ندبه با سند معتبر از امام جعفر صادق، « زادالمعاد » فرمودند، علامه مجلسی، قدس سره، در کتاب
ملتزم شده است که در این کتاب تنها زیارات، ادعیه و آدابی را ذکر « تحفۀالزائر » علیهالسلام، روایتشده است، و در مقدمه کتاب
7. سید محمد طباطبایی یزدي علامه جلیل ( نماید که با سندهاي معتبر از ائمه دین، صلواتاللهعلیهماجمعین، نقل گردیده است. ( 32
شرح دعاي ندبه متن دعاي ندبه را با » : القدر، صدر الدین سید محمد طباطبایی یزدي، (م 1154 ق.) در آغاز کتاب گرانقدر خود
8. سید حیدر کاظمی علامه بزرگوار سید حیدر ( استناد به روایت رسیده از امام جعفر صادق، علیهالسلام، روایت کرده است. ( 33
دعاي ندبه را به نقل از سید بن طاووس و دیگران روایت کرده است. « عمدة الزائر » حسنی کاظمی، (م 1365 ق.) در کتاب ارزشمند
دعاي ندبه « تحیۀ الزائر » 9. محدث نوري محدث بزرگوار مرحوم حاج میرزا حسین نوري، (م 1320 ق.) در کتاب گرانسنگ (34)
10 . صدرالاسلام همدانی دبیر الدین، ( را به نقل از مزار کبیر، مزار قدیم، و مصباح الزائر سید بن طاووس روایت کرده است. ( 35
تکالیف الانام تحت عنوان تکلیف سی و چهارم مینویسد: این » صدرالاسلام، علیاکبر همدانی، (م 1325 ق.) در کتاب ارزشمند
دعاي مبارك از کثرت اشتهار کالشمس فی رابعۀ النهار است. خوب است در هر جمعه دوستان آن حضرت، ارواحنا فداه، از مرد و
زن، در مسجدي از مساجد، یا معبدي از معابد، اجتماع نموده، این دعاي مبارك را با کمال تضرع و زاري و ناله و سوگواري و با
نهایتحزن و اندوه و بی قراري، بخوانند و گریه کنند و بر غیبت آن شمس تابان و فقدان آن جان جهانیان توجه کنند و ضجه و آه
سرد از دل پر درد کشند. و چنین مصیبت عظمی را سهل نشمارند و چنین داهیه کبري را آسان نپندارند، که از غیبتش اسلام بکلی
کفر و فسق و فجور و ناسپاسی تمام کره .« ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدینا » ، از میان رفته و تنها اسمی از آن باقی مانده
ارض را فرا گرفته، آنچه پیدا نیست آثار مسلمانی است و آنچه پیدا و ظاهر است آثار شیطانی. همه در وادي غفلت، حیران و در تپه
ضلالت و جهالت، سرگردان و تابع جنود شیطان و عاصی بر حضرت صاحب العصر و الزمان.اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه بمحمد
و آله الطاهرین. ( 36 ) آنگاه متن دعاي ندبه را (از صفحه 190 تا صفحه 169 ) آورده، از استاد خود (مرحوم حاج میرزا حسین نوري)
نقل فرموده که استاد اعظم، فرمودهاند: مستحب است در روز و شب جمعه خواندن دعاي ندبه معروفه، که متعلق استبه آن
حضرت. و فی الحقیقه، مضامین آن سوزنده دلها و شکافنده جگرها و ریزنده خون از دیدگان کسانی است که اندکی از شربت
محبت آن جناب نوشیدهاند و تلخی زهر فراقش به کامشان رسیده است. در روز جمعه، بلکه در شب آن نیز - چنانکه در یکی از
مزارات قدیمه، که مؤلف آن معاصر شیخ طبرسی صاحب احتجاج است، مروي است - باید خوانده شود. ( 37 ) سپس افزوده است:
مؤلف گوید: از جمله خواص خواندن این دعاي مبارك آن است که در هر مکانی و موضعی که خوانده شودبا حضور قلب و
صفحه 38 از 72
اخلاص کامل، و ملتفت مضامین عالیه فائقه، و عبارات و اشارات نامیه رائقه آن بودن، توجه و التفات مخصوص حضرت صاحب
العصر و الزمان، ارواحنافداه، در آن مکان و محل، بلکه حضور به هم رسانیدن ان حضرت است در آن مجلس. چنانکه در بعض
11 . ابراهیم بن ( موارد و موارد اتفاق افتاده است. آنگاه داستانی را از مرحوم ملا زین العابدین سلماسی نقل فرموده است. ( 38
الصحیفۀ الهادیۀ و التحفۀ المهدیه که » محسن کاشانی عالم ربانی شیخ ابراهیم بن محسن کاشانی، (م 1345 ق.) در کتاب ارزشمند
با تقریظی از مرحوم آیۀالله حاج سید اسماعیل صدر، بیش از یک قرن پیش منتشر شده، متن دعاي ندبه را به نقل از باب مزار کتاب
12 . میرزا محمدتقی موسوي اصفهانی نادره زمان، عاشق صاحب الزمان، حاج میرزا محمد تقی ( بحارالانوار نقل کرده است. ( 39
مکیال المکارم بیش از یکصد دعاي ماثور از امامان نور، براي دوران غیبت آن » موسوي اصفهانی (م 1348 ه ق.) در کتاب شریف
خورشید جهان افروز نقل کرده، از جمله دعاي مبارك ندبه را به نقل از علامه مجلسی و محدث نوري آورده است. ( 40 ) صاحب
وظیفه مردم در غیبت امام زمان، علیهالسلام نیز به عنوان وظیفه پنجاه و دوم میفرماید: در » مکیال علاوه بر کتاب یاد شده، در کتاب
روزهاي جمعه، عید غدیر، عید فطر و عید قربان، دعاي ندبه را که متعلق به آن جناب است و در زادالمعاد مسطور است، با
13 . محدث قمی خاتم المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی، (م 1359 ق.) در کتاب شریف ( حالتخوش و توجه بخواند. ( 41
مفاتیح الجنان که در اثر اخلاص مؤلف بزرگوارش در شرق و غرب جهان منتشر است و در خانه هر یک از شیعیان اهلبیت، یک »
یا چند نسخه از آن یافت میشود، در ضمن اعمال سرداب مقدس و زیارتهاي حضرت صاحب الزمان، علیهالسلام، دعاي شریف
سید بن طاووس، قدس سره، روایت کرده است. 14 . شیخ محمدباقر فقیه ایمانی عاشق پاکباخته « مصباح الزائر » ندبه را به نقل از
حضرت ولیعصر، ارواحنا فداه، مرحوم حاج شیخ محمد باقر فقیهایمانی، (م 1370 ق.) که از 77 اثر تالیفی خود، 27 مجلد آن را به
متن دعاي ندبه را (از « فوز اکبر » کعبه مقصود، قبله موعود، حضرت صاحب الزمان، علیهالسلام، اختصاص داده، در کتاب پر ارج
صفحه 115 تا 125 ) آورده، بر خواندن آن تاکید فراوان نموده، و انگیزه آن را در سه عنوان بیان فرموده است: 1. براي روشنی چشم
15 . سید محسن امین ( انسان با مشاهده جمال آن حضرت. 2. براي رفع هم و غم آن حضرت. 3. به قصد تعجیل در امر فرج. ( 42
( مفتاح الجنات آورده است. ( 43 » مورخ کبیر، سیدمحسن امین عاملی، مؤلف اعیانالشیعه. (م 1371 ق.) متن دعاي ندبه را در کتاب
اگر بخواهیم از همه کتب ادعیه و زیاراتی که دعاي ندبه را نقل کردهاند یاد کنیم، دامنه سخن طولانی و از حوصله یک مقاله
خارج میشود، از این رهگذر دامن سخن فرا میچینیم و بحث گسترده را به فرصتی دیگر موکول میکنیم و علاقهمندان را به
آثاري که مستقلا در این رابطه به رشته تحریر در آمده، ارجاع میدهیم. ( 44 ) به تجربه ثابتشده که وجود اقدس حضرت
ولیعصر، ارواحنا و ارواحالعالمینفداه، به مجالس و محافلی که دعاي ندبه در آن خوانده میشود، عنایتخاصی دارند، و در برخی
از آثار مکتوب به برخی از این عنایتها اشاره شده است و اگر خداوند توفیق دهد تعدادي از آنها را در فرصتی گرد آورده به
مشتاقان تقدیم میکنیم، در اینجا فقط اشارهاي کوتاه به فهرست آنها داریم: 1. داستان ملا زین العابدین سلماسی در سرداب مقدس،
2. داستان مرحوم آیۀالله حاج میرزا مهدي شیرازي که مرحوم علامه قزوینی ( که صدرالاسلام همدانی آن را نقل کرده است. ( 45
. براي نگارنده نقل فرموده است. 3. داستان مرحوم آیۀالله میرجهانی، که نگارنده مکرر از زبان خودشان استماع نموده است. 4
5. داستان گروه دیگري که مرحوم ( داستان تعدادي از نیکبختان، که مرحوم نهاوندي بدون واسطه از خود آنها نقل کرده است. ( 46
محدث نوري با سند متصل نقل کرده است. ( 47 ) پینوشتها: 1. الموسوي الاصفهانی، السید محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد
3. حائري، سید مهدي، ترجمه مکیال المکارم، چاپ تهران. 4. سوره لیل . 2. همان، ج 1، ص 4 .103- الدعاء للقائم، ج 2، ص 102
، 6. الحموي البغدادي، یاقوت بن عبدالله، معجمالبلدان، ج 1 . 5. القمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 425 . 92 )، آیه 1 و 2 )
8. الطهرانی، آغا بزرگ، . 7. النوري الطبرسی، حسین بن محمدتقی، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج 21 ، ص 244 . ص 412
9. الشیخ الطوسی، تهذیبالاحکام، ج 10 ، ص 35 ;الاستبصار، ج 4، ص 304 (المشیخه). . الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ، ج 1، ص 194
صفحه 39 از 72
13 . نجاشی، رجال، . 11 . همان. 12 . همان، طبقات اعلام الشیعۀ، قرن پنجم، ص 182 . 10 . الطهرانی، آغا بزرگ، همان، ص 184
15 . همان، رجال، ص 164 ، خلاصه. 16 . نمازي، شیخ . 14 . الحلی، حسن بن یوسف [علامه]، ایضاح الاشتباه، ص 266 و 287 . ص 398
18 . همان، . 17 . الطهرانی، آغا بزرگ، طبقات اعلام الشیعۀ، قرن ششم، ص 252 . علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 251
20 . اشکوري، فهرست کتابخانه . 19 . همان، طبقات اعلام الشیعۀ، قرن ششم، ص 253 . الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ، ج 20 ، ص 324
22 . این اختلاف صفحات مربوط به شماره . 21 . الطهرانی، آغا بزرگ، الذریعۀ، ج 20 ، ص 324 . آیۀالله مرعشی، ج 13 ، ص 83
.24 . گذاري است وگرنه نسخه آل البیت تصویري از نسخه مرحوم مرعشی است. 23 . الطهرانی، آغا بزرگ، الذریعۀ، ج 20 ، ص 322
.27 . 26 . همان، اقبالالاعمال، ص 295 .453- 25 . ابن طاووس، السید علی، مصباح الزائر، ص 446 . اشکوري، همان، ج 2، ص 68
30 . المجلسی، . 29 . همان، ج 102 ، ص 110 . 110 - 28 . المجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 102 ، ص 104 . همان، ص 299
33 . صافی . محمدباقر، زادالمعاد، ص 486 ، چاپ سنگی. 31 . همان، تحفۀ الزائر، بدون شماره صفحه، چاپ سنگی. 32 . همان، ص 2
35 . النوري، حسین بن محمدتقی، .359- 34 . الکاظمی، سید حیدر، عمدة الزائر، ص 352 . گلپایگانی، لطفالله، فروغ ولایت، ص 33
38 . همان 39 . الفیض . 37 . همان، ص 197 . 36 . همدانی، علیاکبر [صدرالاسلام]، تکالیف الانام، ص 188 . تحیۀالزائر، ص 248
89 ، چاپ سنگی. 40 . الموسوي الاصفهانی، السید محمدتقی، همان، ج 2، ص 93 - الکاشانی، محمدمحسن، الصحیفۀ الهادیۀ، ص 75
43 . امین العاملی، السید . 42 . فقیه ایمانی، محمدباقر، فوز کبیر، ص 118 . 41 . همان، وظیفه مردم در غیبت امام زمان، ص 79 .100 -
44 . براي مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ك: 1- پاسخ ما به گفتهها، مهدوي مرتضوي، . محسن، مفتاح الجنات، ج 2، ص 260
سیدمحمد، چاپ 1351 ش. قم، 120 صفحه رقعی. 2- تحقیقی درباره دعاي ندبه، استادي، رضا، چاپ 1351 ش. قم، 72 صفحه
رقعی. 3- فروغ ولایت در دعاي ندبه، صافی گلپایگانی، لطفالله، چاپ جدید 1375 ش. قم، 148 صفحه رقعی. 4- مدارك دعاي
شریف ندبه، صبوري قمی، جعفر، چاپ 1977 م. تهران، 40 صفحه. 5- نشریۀ ینتشر بها انوار دعاء الندبۀ، رشاد زنجانی، شیخ
محمدباقر، چاپ 1351 ش. تهران، 56 صفحه رقعی. 6- نصرة المؤمنین، در حمایت از دعاي ندبه، عبدالرضا ابراهیمی، چاپ 1352
کتابنامه حضرت مهدي ، ج 1، ص 196 و 224 ، ج 2، ص 554 » ش. کرمان، 181 صفحه رقعی. کتابشناسی توصیفی عناوین بالارا در
750 و 751 ملاحظه فرمایید. مرحوم آیۀالله حاج شیخ محمدباقر صدیقین، متوفاي 1414 ه. هفت جزوه، تحت عنوان: ، و 637
مکتب اسلام نیز » درسهایی از ولایت منتشر نموده، که یکی از آنها را به دفاع از دعاي ندبه اختصاص داد. در مجله وزین و علمی »
8 و 9) در این زمینه آثار دیگري نیز چاپ و منتشر شده، که ، مقالاتی در این رابطه انتشار یافت. (سال سیزدهم، شمارههاي 6،7
45 . همدانی، علیاکبر [صدرالاسلام]، همان، (348 - کتابنامه حضرت مهدي، علیهالسلام آمده است. (ج 1، ص 346 » عناوین آنها در
. 47 . النوري، حسین بن محمدتقی، دارالسلام، ج 2، ص 224 . 46 . نهاوندي، العبقري الحسان، ج 2، ص 101 و 198 . ص 197
بر تربت مشتاقان
ایران را عظمتبخشیدو » بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم، دود از کفن برآید بیگمان آن نعمت فرا نعمتها که
ولایت نبود، هدیهاي آسمانی و عزتی ازلی به بلنداي جاودانگی ابدي... شیعه ایرانی با تولد » نزد محبان به کرامت نشاند، موهبتی جز
نوزادش شهادتین را به گوش او زمزمه میکند ;صلاي ولایت علی، علیهالسلام، را به جان کودك مینوازد... با یاد حسین،
مهدي ، علیهالسلام، قربانی راه ولایتش میکند. آنچه در ذیل میخوانید، نمونه اشعاري » علیهالسلام، به بلوغش میرساند و به عشق
است مؤید همین علقه ;که بر برخی از سنگ قبور شهداي همیشه زنده این مرز و بوم، حک شده است. با تشکر از برادر ارجمندمان
محمد کاظم که با دیده ظریف و عبرت بین خویش، سنگ قبور گلزار شهدا را در شهرهاي مختلف بررسی نموده و اشعاري » آقاي
است ;در مجموعهاي جمعآوري کرده و ارسال داشتهاند. در تاریخ فرهنگ و « موعود » را که همگی آکنده از شوق دیدار و وصال
صفحه 40 از 72
یکی از هفت وادي عشق است که تناوري و طراوت و شادابی خود را از « شعر » ادبیات کشور ما
سرشتهايپاكوآسمانیدریافتکردهاست. پیوند عمیق مردم این سرزمین با شعر، از دیرباز تا کنون بر هیچ کس پوشیده نیست و
حضور شاعرانهاي که در همه مراحل رشد و بالندگی تا واپسین دم حیات، همراه و همگام با لحظههاي زندگی این ملتبوده است;
در جاي جاي ادبیات ما خود را نشان میدهد. دعاها و مناجاتها، حماسه و حماسهپردازیها، صمیمیتها و تفاهمها، اشکها و لبخندها،
شادیها و غمها، جشنها و سوگواریها در بستر شعر و شاعري شکوفا شده و به زندگی روح بخشیدهاند. رخداد عظیم و سترگ
انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 ، دگرگونی عمیقی را در تاریخ فرهنگ و تمدن این مرز و بوم به وجود آورد و تاثیرات ژرفی »
در نظام فکري، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور بر جاي نهاد که تجلی فرهنگی آن در عرصه هشتسال دفاع مقدس ;و نیز تاثیر
آن بر جریانهاي موجود در جامعه را میتوان از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. از بعد فرهنگی
ادبیات این روزگار و بویژه مقوله شعر به دلیل ویژگیهاي خاصی که نسبتبه سایر مقولههاي فرهنگی و هنري دارد ;بیشترین حضور،
گستردگی، تاثیر پذیري و تاثیر گذاري و همدلی را با لحظههاي پر فراز و نشیب دفاعمقدس درخودداشتهومحملومرجع مناسبی را
شعر » فرهنگدفاعمقدس را دنبال میکنند، فراهم نموده است. در میان مقولههاي » براي آیندگان که، تحقیق پیرامون شکلگیري
دفاع مقدس شعرهاي حک شده بر روي سنگ مزار شهیدان سرآمد اشعارياست که بار ارزشی، اعتقادي، حماسی و فرهنگی دفاع
مقدس را به نحوي شایسته و بایسته نشان میدهند و در پهنه میهن اسلامی و در دیوانهاي گلزار شهداي هر شهر و روستا، پراکندهاند
اشعاري که از اعماق دلهاي خانواده معظم شهدا، همرزمان و یا اردتمندان آنها برخاسته و بر سنگ قبور شهدا، حک شده و لاجرم
نیر بر دلهاي مشتاق و آگاه خواهد نشست. هان! به کجایی و چه داري به پیش با خبرم ساز ز احوال خویش خوب گشودي ز تجلی
جان دیده به دیدار امام زمان روز ازل عشق ترا بنده بود نام محمد به تو زیبنده بود آمل ;امامزاده ابراهیم(ع)، مزار شهید محمد
احمديراد خفتگان عشق را ایام درمان خواهد آمد غم مخور آخر طبیب دردمندان خواهد آمد آنقدر بر کردگار خویشتن امید
دارم که شفا بخش دل امیدواران خواهد آمد مهدي(عج) موعود غمخوار ضعیفانخواهدآمد یوسف گمگشته سوي پیر کنعان
خواهد آمد تهران، بهشت زهرا(س)، شهید محسن حیدري آمادهایم اگر جان، خواهد ز ما خمینی این گفته خمینی نهضت ادامه
دارد هنگام فتح مهدي پایان انقلاب است باید گذشت از جان در راه دین و قرآن تهران، بهشت زهرا(س)، شهید حمیدرضا عابدي
هل من معین بشنیدهاند دست مهدي » پاکبازان دل به یزدان بستهاند دل ز عشق زندگی ببریدهاند از گلوي شاه مظلومان حسین گوییا
را به هنگام وداع از خلوص دین همی بوسیدهاند در نجات دین ز خود بیخود شدند با شجاعتبر عدو شوریدهاند نخل دین را
رحیم گل ز گلزار حسینی چیدهاند زنجان، مزار پایین » قامت و آن یک » آبیاري تا کنند این چنین در خون خود غلتیدهاند دو برادر
شهر، شهیدان قامت و رحیم بیات در ره اسلام و امام زمان جان من اي دوستبود ارمغان قم، گلزار شهدا، شهید حسن عبداللهی گر
شهیدم من، رو سفیدم من با شهادت خدمت مهدي رسیدم من اصفهان، گلزار شهدا، شهید علی مولایی در کربلاي ایران، روح خدا
حسین است با رهروان بگویید او رهبر شهید است تنها کجا دهد جان در دامن بیابان آنجا که دست مهدي زیر سر شهید است بوي
حسین خیزد از لالههاي سرخش خاك گلستان ما تا بستر شهید است اصفهان، گلزار شهدا، شهید سید محمدحسین هاشمینجفی
براي دفن شهدا امام عصر آمده رسد صداي الامان! بیا تو صاحب الزمان! اصفهان، سنگ مزار شهیدان، رمضان سنایی، غلامرضا
میرمحرمیان، سیداصغر جوزانی، خداداد علی آقایی، سید محسن مدنی مژدهاي دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش
بوي کسی میآید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالی و فریاد رسی میآید تبریز، وادي رحمت، تابلو مزار شهید ناصر
اسدزاده جوانت عاشق تک تاز، مادر خدا را راستین سرباز، مادر! که تا بفشاردم بر سینه خودببین آغوش مهدي باز، مادر! مشهد،
خواجه ربیع، شهید سیدعلی کرمی عاشق مهدي به راهش جان فشانی کرد و رفت قدر دان با دادن خون قدردانی کرد و رفت
مشهد، خواجه ربیع، شهید حمید قدردان جوان تا چشمه عشق در جهان مینوشد آلاله ز خاك عاشقان میجوشد در پهنه خاك تا
صفحه 41 از 72
حسن ظهوریان میجوشد مشهد، خواجه ربیع، حسن ظهوریان جهان را به خداي خویش بفروخت جواد سرمایه » قیام مهدي خون
آخرت بیندوخت جواد دلباخته شمع رخ مهدي بود پروانه صفتبه جبهه گر سوخت جواد مشهد، بهشت رضا(ع)، شهید جواد رهنما
مسوز از داغ من مادر منال از سوگ من خواهر مزن بر سینه و بر سر که مهدي میرسد آخر مشهد، بهشت رضا(ع)، شهید سید
ابوالفضل خدادي حسینی اي خفتگان به بستر خون خوش بیارمید کاید امام عصر و کشد انتقامتان مشهد، بهشت رضا(ع)، شهیدان
محمد و حمیدرضا ساقی از شیرخوار این قوم تا نازنین جوانش یا اصغر شهید استیا اکبر شهید است تنها کجا دهد جان در دامن
بیابان آنجا که دست مهدي زیر سر شهید است نجفآباد، گلزار شهدا، شهید حسینعلی ملکزاده خوشا سیماي آن دلدار دیدن
حضور حضرت مهدي رسیدن خدا را دیدن و خود را ندیدن بت وابستگیها را شکستن نجفآباد، گلزار شهدا، شهید جواد نجفیان
یوسفا بازآ که ما مشتاق دیدار توایم اي امید خلق عالم ماه کنعان العجل دشمنان دین حق دستستم بگشودهاند گشته ایران سر بسر
از خون گلستان العجل دوستانت را ببین در راه تو جان برکفاند پیروي کردند از اسلام و قرآن العجل اصفهان، گلزار شهیدان،
حسین اشرفزاده شکر خداي را که از این گلستان ما تقدیم شد گلی به امام زمان ما نطنز، امامزاده رقیه خاتون، شهید حسین
رضایی اي حضرت مهدي بیا یکدم نظر کن سوي ما شد خاك ایران لاله گون در دشت و صحرا واژگون قبر حسین بییاور است از
سرزمین کربلا این کربلاي دیگر است جسم جوانان غرق خون سر بیتن و تن بیسر است اي آسمان خون گریه کن تهران، بهشت
شعر دفاع مقدس شعرهاي حک شده بر روي سنگ مزار شهیدان سرآمد » زهرا(س)، شهید سید مصطفی یاسینی در میان مقولههاي
اشعارياست که بار ارزشی، اعتقادي، حماسی و فرهنگی دفاع مقدس را به نحويشایستهوبایستهنشانمیدهند.
مظلومهستی
زلزله شدیدي مدینه را میلرزاند. دیوارها بشدت تکان میخورد و سقفها در حال ریزش بود، مدینه میرفت تا دهان باز کند و
ساکنانش را ببلعد. مردم وحشتزده و بیتاب از خانههاي خود بیرون زده و در بقیع گرد هم آمده بودند. ناله و شیون مردمان به
آسمان بال میگشود و ضجه کودکان و زنان بر گنبد کبود ناخن میکشید. شاید بقیع شاهد دردآورترین روز حیات خویش بود،
روزي که نه بعضی بر نعش مرده خود، بلکه همگی بر سرنوشت مختوم به مرگ خویش مینالیدند. زمان، زمان حکومتخلیفه دوم
بود، او ناتوان و مستاصل خدا را میخواند و اصحاب آمین میگفتند و مدینه همچنان بر خود میلرزید. در این هنگام خلیفه مردي
را طلبید، مردي مشکلگشا و چارهساز، مردي که زمین تنها از او فرمان میبرد و زمان تنها بر او اقتدا میکرد. آري او نیک
میدانست که این گره به دستان دستخدا گشودنی است. خلیفه با بر زبان آوردن نام ابوالحسن اذهان پرتشویش و افکار بیتدبیر را
بر نام علی معطوف ساخت. علی آن اجابت کننده دعوت مضطرین، دیگر زبانی نبود که عقده خود نگشاید، یا علی نگوید و مدد
نخواهد و علی آمد. در مرکز بقیع ایستاد، مردمان چون حلقهاي نگین وجودش را در آغوش گرفتند و چشمان بهتزدهشان را بر
چهره پر ابهت او دوختند. نفسها در سینه محبوس بود و زبانها در تبعید کلام. تو گویی همگان در انتظار آن بودند تا ببینند چگونه
«؟ اي زمین تو را چه میشود » : پدر فرزند بیتابش را از جنب و جوش باز میدارد. و علی پاي بر زمین سایید و لب بر کلام گشود
آرام و باوقار چونان همیشه، با یک دنیا هیبت، هیبتی که فقط درخور حیدر بود. و صورت تراب که گویا بیتاب نوازش نعلین
ابوتراب بود آرام گرفت. آري پیامبر علی را وعده کرده بود که چنین خواهد شد و علی همان انسان است، انسانی که قرآن
میفرماید: و قال الانسان مالها. ( 1) زمین از لرزش خود خسته، آسمان از دام شیون گسسته، اضطراب در مردمان نشسته و استیصال از
آنان رختبر بسته بود و علی!... او دیگر به چه کار میآمد؟... دیگر کسی را با علی کاري نبود. گاه، گاه تنهایی او بود و آن، آن
غریبی وي. آري آنان علی، آن اول مظلوم هستی را دیگر بار تنها گذاشتند و رفتند. چرا که علی باید مشکلات را حل میکرد و
دردها را دفع. به مردم چه که دردهاي علی را چه کسی باید درمان کند؟ به آنان چه که بر غصههاي علی چه کسی باید گوش جان
صفحه 42 از 72
سپرد؟ این کار از چاه خوب برمیآمد و مردم این را خوبتر میدانستند. کسی علی را براي علی نمیخواست، هیچ کس علی را براي
علی نمیخواست. و ما... و ما فرزندان همان مردمیم که فرزندش مهدي را براي خود میخواهیم، میخواهیم تا ما را از لرزش زمانه
و زلزال مظالم برهاند. باناتوانی و استیصال بر گرد او حلقه زدهایم - اگر زدهایم! - تا بر جامعه انسانها جامه صلح بپوشاند و بر
زندگیهاي خسته رخت آسایش تن کند. به ما چه که مهدي در غربت است آن هم در میان شیعیانش؟ به ما چه که حجتخدا از ما
چه میخواهد؟ مهم آن است که ما از او چه میخواهیم. پس یا بن الحسن نیا! به خدا که اگر بر ادعاي مهر دوستان مهر
صحتبزنی، لافزنان عشق تو اول کسانی خواهند بود که تو را رها میکنند و آنگاه تو همچون به میراث گذارنده غربت - پدرت
علی مجبور میشوي به در خانه تک تک شیعیان بروي و آنان را به عهد و پیمانشان یادآور شوي. عهدي که در درون دوران
غیبتبا تو بستهاند و جز شماري اندك از تبار مقداد و سلمان و اباذر هرگز به آن وفا نخواهند کرد. هرگز. چرا که اگر جز این بود،
تو تا به حال آمده بودي. پس به خاطر خدا نیا، چرا که ما هنوز تو را براي خود میخواهیم، نه خود را براي تو. اي غایب از نظر به
خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمتماخذ: کنزالفوائد علامه کراجکی تفسیر شریف کنزالدقائق، ج 14 . پینوشت:
. -1 سوره زلزال ( 99 )، آیه 3
میزگرد جهان آینده و آینده جهان
در نشست قبلی از این سخن گفتیم که آینده جهان و جهان آینده چگونه مورد بحث مکاتب مختلف واقع شده و دیدگاههاي کلی
و طبقهبندي ویژهاي را که براي این موضوع میتوان عرضه کرد ;فراروي خوانندگان عزیز قرار دادیم و همچنین درباره اراده و نقش
انسان در این موضوع گفتگو شد. در ادامه این نشست در حضور حجۀالاسلام سبحانی و حجۀالاسلام پارسانیا بحث را پی میگیریم
و خواهش میکنیم که مطلبی را که از جلسه قبل باقیمانده بود ادامه دهند. حجۀالاسلام سبحانی: در جلسه گذشته بحثی را در
تفسیر تاریخ جهان داشتیم. جناب آقاي پارسانیا نظریهاي را ارایه کردند که من درباره آن نظریه سؤالی مطرح کردم. فرمایش ایشان
بدرستی نقدي بود بر یک دیدگاه رایج در دنیاي غرب که امروزه هم در جامعه ما کم و بیش از آن سخن گفته میشود و آن
تاریخی کردن امور و به نسبیت کشاندن ارزشها و فرهنگها و از آن جمله دین است. فرمایش ایشان این بود که اساسا ارتباط انسان »
با حقیقت توحید و فرایند دیانت و ایمان را بکلی از صحنه تاریخ بدور داریم و از آن نسبیت فراتر رویم. به این ترتیب میتوانیم از
در افتادن در نسبیت تاریخی بپرهیزیم. سؤالی که میخواهم مطرح کنم این است که اگر قرار باشد که ایمان و دینداري را از تاریخ
بیرون ببریم، آن وقت نقش انسان در تاریخ چه میشود؟ ما در دین یک نقش براي انسان قائلیم در ارتباط با عالم هستی و یک
نقش قائلیم در ارتباط با جامعه و تاریخ. بعد اجتماعی دین که انسان بر اساس ارزشهاي دینی سرنوشتخودش را تعیین میکند
همین بعد دوم است. اگر ما ارتباط با حق را به آن سوي تاریخ حوالت دادیم و یک امر فرا تاریخی دانستیم،بالاخره در باب حضور
اراده انسان در تاریخ و سرنوشتسازي و مسئولیت پذیري انسان هم باید تئوريمان را ارایه کنیم. حجۀالاسلام پارسانیا: در جلسه
قبل مطرح شد که دو نحوه نگاه به زندگی اجتماعی انسان و تاریخی او میتوانیم داشته باشیم ;یک نگاه دنیوي و یک نگاه دینی. با
طرح نگاه دینی بود که سؤال شما پیش آمد، در آنجا با استفاده از برخی آیات بیان شد که انسان یک نسبتی با خداوند سبحان دارد
و این نسبت قبل از همه امور در متن واقعیت او نهفته است، و در متن وجود و حقیقت اوست چندان که اگر خود را ببیند، رب خود
و لا تکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم ( 2) [کسی » ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ، ( 1 » ، را مشاهده میکند، او را ارایه میدهد
من عرف نفسه فقد عرف ربه در این » که خدا را فراموش میکند ;خداوند خود را از یاد او میبرد]این نسبت آنقدر دقیق است که
عبارت حداقل این است که زمان مطرح نیست چون جمله شرطیه است. پس معناي حدیث این نیست که انسان اگر اول خود را
بشناسد ;بعد خدا را میشناسد، معنا این است که انسانی که خود را میشناسد، خدا را میشناسد. این انسان از آن جهت که در
صفحه 43 از 72
تاریخ استیک نسبتی با خود دارد و یک نسبتی با پدر، مادر، محیط و جامعه دارد و نسبتبا خود مقدم بر همه آنهاست. لذا در
ادامه آیاتی که در سوره اعراف بود سخن از این بود که مبادا بگویید که پدر، مادر، محیط، خانواده، بودند که ما را به کفر و شرك
کشاندند، شما از آن گفته این استفاده را کردید که پس نسبت انسان با خداوند یک نسبت تاریخی نیست و کفر و شرك است که
تاریخی است. در جلسه پیش بیان شد که این نسبت چگونه به تاریخ وارد میشود و چه نقشی را در تاریخ ایفا میکند. در توضیح
این مطلب عرض میشود که نسبت انسان با خداوند یک صورت و چهره فردي دارد و یک چهره اجتماعی. گاهی این نسبت در
جامعه ظهور پیدا میکند و گاهی پیدا نمیکند. سخن بر سر این است که این انسان در تاریخ چه کاره است؟ آنگاه که اعراض از
حق میکند و به سوي فرهنگ موجودي که دور از خداوند است، روي میآورد و از آن تغذیه میکند و آن را باور میکند،با اراده
ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (; 3) تغییري در قومی حاصل نمیشود; » خود این مسیر را طی میکند باز اراده اوست
مگر آنکه تغییر در نفسهاي آنها به وجود بیاید. لذا این انسان است که با قوم، با پدر، با مادر و با جامعه همراهی و همکاري
میکند؟ و همین انسان میتواند با آنها همراهی و همکاري نکند زیرا آن ارتباط بیتکیف و بیقیاس را دائما با پروردگار خود دارد
یعنی درهاي آسمان بر روي افراد باز است و فتح و گشایش براي فرد همواره ممکن است. اما با فتح فردي الزاما فتح اجتماعی پیش
نمیآید. انسانی که ایمان میآورد، تسلیم نمیشود و حرکتخودش را در برابر واقعیت اجتماعی موجود شکل میدهد، استقامت
میکند ایمان میآورد، هجرت میکند، جهاد میکند، ستیز میکند، اما چهره غالب اجتماعی ممکن است چهره او نباشد تا اینکه
4) اگر عده مؤمنی باشند که اینها ایمان قوي داشته باشند ;چه بسا بتوانند فضاي ) «... کم من فئۀ قلیلۀ غلبت فئۀ کثیرة باذن الله ...»
عمومی فرهنگ را تحت تاثیر قرار بدهند، اگر جامعه ایمان آورد آن وقت فتح آسمانی یک چهره اجتماعی پیدا میکند و در این
و لو ان اهل القري، امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض ( 5) و » : صورت جامعه مصداق این آیه شریفه میشود که
آن چیزيکه وعده داده شده استیعنی رسیدن مستضعفین به پیروزي هنگامی است که آن ولایت الهی ظاهر بشود. حضرت مهدي،
علیهالسلام، مظهر ولایتخاتم است، مظهر ولایت عام و مطلق است، حضرت علی، علیهالسلام، از این ولایتبهرهمند است اما آن
چیزي که در حضرت مهدي، علیهالسلام، هست این است که در او این ظهور و بروز اجتماعی است و در نزد پیامبر، صلیاللهعلیهو
آله، این ولایت در کمون هست. حقیقت ولایتیک حقیقت واحد است، چهره اجتماعی پیدا کردن وعده الهی است. با وجود اینکه
عصر علی، علیهالسلام، عصر ظهور این ولایت نیست ایشان فعالیتخود را دارد و عمل خود را میکند و براي تبلیغ، ابلاغ و گسترش
فرهنگ توحید، فعالیت میکند، شرك هم در قبال ایشان فعالیتخود را دارد. کفر هم فعالیتخود را دارد و این ستیز یک ستیز
مستمر تاریخی است. انسان نمیتواند با فضاي غالبی که پیدا میشود خود را توجیه کند. هدایتخداوند به صورت الهامات الهی
الم نجعل له عینین و لسانا و شفتین و هدیناه النجدین ( 6) این دو راه در پیش پاي انسان است و » . همواره انسان را در برمیگیرد
انسان در تاریخ یکی از آن دو راه را میپیماید. حجۀالاسلام سبحانی: غرض من هم همین است. این که ارتباط انسان با حقیقتحق
یک ارتباط بیتکیف است، در آن سخن نیست. از سوي دیگر، این که ارتباط با حق، محصول روابط اجتماعی باشد یا لزوما
تاثیرات اجتماعی بیافریند و تاریخ سازي کند ;این هم ادعاي باطلی است و قابل قبول نیست. اما سخن در این است که ارتباط ما با
حق و حقیقت هستی وقتی میخواهد ظهور عینی بیابد در جامعه نمود پیدا میکند. چرا یک ولایت در نظام اجتماعی تحقق پیدا
میکند و روند تاریخ را دگرگون میسازد و در یک جا این نسبت تحقق پیدا نمیکند؟ وابستگی میان آن چهره ارتباط با حق و این
چهره ارتباط با جامعه چگونه است؟ در ارتباط میان این دو چهره چه منطقی حاکم است؟ اگر با یک نگاه دیگر به مساله نگاه کنیم
به نظرم عناصر مفقودهاي را باید در جامعه پیدا کنیم، باید به سنتهاي حاکم بر تاریخ مراجعه کنیم. آنعناصر است که نسبت ما را با
حق تبدیل میکند به نسبت ما با جامعه. یعنی باز هم اراده انسان است که روابط اجتماعی را شکل میدهد اما این اراده بر اساس
یک نظام و یک سازمان اجتماعی است که رخ میدهد. اینجاست که نقش انسان و منطق تاثیرگذاري انسان در جامعه و تاریخ
صفحه 44 از 72
باید معلوم شود. اجازه میدهید من به مطلبی بپردازم که ناظر بر سخن جناب پارسانیا هم هست. عبارت قشنگی را فرمودند که من
براي تاکید کلامشان بیت زیبایی را از حافظ در خاطر دارم که میگوید: آن سیهچرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب
خندان دل خرم با اوست گر چه شیرین دهنان، پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست این بیت زیباي حافظ ناظر بر
وجود مبارك حضرت ولیعصر، علیهالسلام، است. مطلبی را که اشاره میفرمایید، من به این صورت به آن میپردازم که سنتهاي
نهفته در میانه هستی اعم از آنچه که مربوط به عوالم پنهان و پوشیده است و چه آنها که میانه پدیدارهاي مادي است ;سنتهاي
لایتغیري هستند که نهاده شدهاند و آدمی بواقع اگر اشراف وآگهی درباره آن سنتها پیدا کند میتواند با همنوا کردن خودش با آن
انا لله و » سنتها و همراه شدن با آنها در مسیري گام بردارد و پاي در راهی بگذارد که به صورت فشرده و خلاصه در عبارت زیباي
انا الیه راجعون اعلام شده است، آنچه که اتفاق افتاده از آنجاست که آدمی با عدول از این سنتها و چشم پوشی از آنها حسب
قدرت اختیاري که دارد عمل دیگري را آغاز میکند، همه آنچه که در عرصه زمین جاري میشود ;و در صورت مادي که وجه
نازله آن است و در صورت فرهنگی که وجه عالیتر از آن استبا یک نگاه و تفکري که درباره عالم و آدم پیدا میشود ;ظهور پیدا
میکند و آن تفکر ناظر به عهدي است که آدمی میبندد، یعنی عهدي که بسته میشود، این عهد حاکی از آن نگاه و تفکر است و
جایگاه عالم و همچنین نگاه او را نسبتبه هستی معلوم میکند، نحوه بودن در عرصه خاك را هم معلوم میکند. در آن جایی که
و اشهدهم علی انفسهم الستبربکم، قالوا بلی ( 7) این عهد را اعلام میکند و پاسدار این عهد » عهد میبندد با حضرت ربالارباب
میشود، میآید که همنوا با همه سنتهاي نهفته در میانه هستی به سوي یک مقصد معین و به سوي یک غایت معین حرکت کند.
خودش هم نقش دارد به خاطر آن عهد، وقتی عهد را تغییر میدهد، دیگر با هر که باشد این عهد را میبندد، گیریم که این عهد را
با خودش ببندد چنانکه در عرصه جدید و تاریخ جدید بشر امروز و بشر غربی عهد را با نفس اماره خودش میبندد. وقتی این عهد
را با خودش میبندد راه به سوي دیگري پیدا میکند و غایت دیگري فراروي او قرار میگیرد که این ایتبیگمان مطلوب آنکه که
تمامیت هستی را بنا کرده و مقصدي را براي آدمی فراهم کرده نیست. حجۀالاسلام پارسانیا: عرض من درست همین جاست که آیا
این پیمان صرفا یک پیمان فردي استبا حق متعال و یا این پیمان جنبه اجتماعی و تاریخی هم پیدا میکند؟ یعنی صرف پیمان فردي
شما با حق کافی است تا بتوانید یک ارتباط صحیح با جامعه و تاریخ پیدا کنید یا در دنبال آن پیمان اول باید پیمانهاي بعدي هم
صورت بگیرد؟ ساز و کار پیمانهاي بعدي، روابط و سنتهایی که آن پیمانهاي بعدي را در بستر تاریخ رشد میدهد و نظام اجتماعی
صالحین را تشکیل میدهد و جامعه را به آن نقطه موعود، میرساند، مساله دیگري است، که در جاي خود باید بحثشود. خدمتتان
عرض کنم آنچه که درباره مردم و نحوه حضورشان در عمل اجتماعی قابل گفتگو است ناظر بر آن است که ما اینها را چگونه نگاه
میکنیم. من عموم مردم را در ادوار مختلف در سه گروه جا میدهم ;گروهی که عوام مردم هستند و اینها نسبتشان با عالم ملک
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش . آن نسبتی با عالم ملک و خاکی پیدا میکند و در » : است و کار ملک هم به قول حافظ
میان همین ملک هم مشغول تدبیر و تامل میشود. گروه دوم که نسبتبه گروه اول قلیلاند و اندكاند اهل ادب و فرهنگاند و
نحوه بودن در میانه زمین را تعلیم میدهند و گروه اول را مؤدب میسازند. اما گروه دیگري که مقامشان فراتر از این دو گروه
است، مردان اهل تفکر و تذکرند و عهد هم از همین جا آغاز میشود. سخن من ناظر بر این است که معلمان حقیقی، متفکراناند
که اینها متذکرند درباره عالم و آدم، وقتی که اینها عهدي را میبندند دریافت کلیاي پیدا میکنند که معمولا در خلوت آنها
حاصل میشود. به وسیله گروه دوم که اهل ادب و فرهنگاند ;آن عهد و آن دریافت و آن پیمان جاري و ساري میشود و در میان
عموم مردم و عوام مردم منتشر میگردد. ما مشکلات و مسائل را در میان عالم خاکی و در میان مناسبات مادي مردم میبینیم و
معمولا وقتی میخواهیم طراحی کنیم برنامه سازي کنیم براي اصلاح امور بغلط از آن ساحتسوم که نازلترین ساحت استشروع
میکنیم و این گروه و جمع کثیري که حسب ادبشان و حسب آنچه که دریافتهاند تربیتشدهاند و عهدي را دارند که چه بسا با عهد
صفحه 45 از 72
حقیقی سازگاري نداشته باشد. اگر بنا بر این باشد که دگرگونی به وجود بیاید، این دگرگونی باید اول در میان اهل ادب حاصل
شود که معلمان گروه عمومی هستند و اگر بخواهد عهدي بسته شود پیش از آنکه این عهد مربوط به عموم مردم باشد و حتی
مربوط به اهل ادب باشد مربوط به گروه متفکران است، یعنی آنها وقتی ناظر به نحوه زیستن مردم خودشان میشوند و نحوه حضور
جماعت و امت را در عرصه تاریخ میبینند و از فراز و بلندي به آنها نگاه میکنند جایگاهشان را در عرصه تاریخ، درمییابند، و
متوجه میشوند آنچه رخ داده حسب چه عهدي است. و این عهد آیا نسبتی با حقیقت هستی دارد یا نسبت ندارد؟ آنها وقتی عهد را
نو میکنند جماعت زیر دستخودشان را هم تابع میسازند. عهد پیش از آنکه مربوط به عموم مردم باشد، مربوط به اینهاست ولی
از آنها آغاز میشود و سرایت پیدا میکند در میان دیگر مردم و در میان عموم مردم جاري میشود و یک نوع همسوئی و همگرایی
به وجود میآید و رفتن به سوي یک مقصد، در غیر اینصورت اگر این عهد، توسط گروهی که معلمان اصلی هستند تازه نشود و
این عهد بسته نشود، و تنها در قول و بیان لفظی گفتگو از عهد به میان بیاید ;ممکن است که مردم دربارهاش گفتگو کنند ;حتی
جشن بگیرند ;شیرینی هم بخورند ;اما اتفاقی نخواهد افتاد. من این مطلب را اگر اجازه داشته باشم ارتباط میدهم با همین
موضوعی که درباره آن گفتگو میکنم. وقتی که ما اعتقاد به موضوع مهدویت داریم و گفتگو از آینده جهان میکنیم، این سؤال
پیش میآید که چگونه است که ما شیعیان، اعتقاد به موضوع مهدویت داریم میلاد امام عصر، علیهالسلام، را جشن میگیریم، همه
ساله شیرینی هم میخوریم لیکن این اعتقاد و باور نسبتی با عمل سیاسی، اجتماعی، اقتصادي ما پیدا نمیکند، ناظر بر دگرگونی
کلان در سطوح مختلف حیات ما نمیشود. این حکایت میکند که مردم یک عهد پنهان دارند که دارند با آن زندگی میکند و
تمام مناسبات فرهنگی و مادي خودشان را در نسبتبا آن عهد سامان میدهند و در نیمه شعبان از یک عهد گفتگو میکنند که با
اگر شیعیان ما » : آن نسبتحقیقی پیدا نکردهاند یعنی به سمتش نرفتهاند،این عبارت را حضرت صاحب، علیهالسلام، زیبا بیان میکنند
یعنی اینکه « - که خداوند توفیق طاعتشان دهاد - به عهدي که با ما داشتند وفا میکردند ;همانا فیض دیدار ما از آنان سلب نمیشد
فیض دیدار از ما سلب شد ;بخاطر این است که آن عهد را ندارند. میخواهم بگویم ما درباره آن عهد که حضرت اشاره میکنند
گفتگو میکنیم. اما مناسبات خودمان را در وجوه مختلف در نسبتبا عهد دیگري سامان میدهیم. از این جاست که این تعارض،
در این امر باعث میشود که ناظر بر بروز بحران و ناهنجاریها بشویم. حجۀالاسلام پارسانیا: حضرت عالی یک مقدار بحث را روي
مکانیزم اجتماعی حضور یک فرهنگ بیان کردید که خودش یک قسمت از بحث است و یک فاز جدیدي از بحث است. اما آن
چیزي که سؤال آقاي سبحانی متوجه آن است این بود که این عهد که یک هویت آسمانی و ثابت هم دارد و در دسترس بشر هم
هست ;چگونه وارد تاریخ میشود. ورود این به تاریخ به واسطه انسان است، انسانی که با خدا عهد بسته است و بر آن باقی میماند.
انسان یک چهره الهی و وجهه ربانی دارد یک روئی هم به عالم و به طبیعت دارد و حلقه این اتصال به وجود همین انسان است.
انسان وجود مقیدي است که ربطی به آن وجود مطلق دارد و او به تاریخ وارد میشود حالا چگونه در تاریخ عمل میکند و عمل او
در تاریخ چه اثري دارد ;سنتهاي خداوند در مسیر تاریخ کار خودش را میکند. آیا این خواص و نخبگان هستند که در تاریخ
نقشهاي اول را ایفا میکنند، یا عوام هستند؟ خواص تا هنگامی که در میان عوام به ظهور نرسیده باشند. نخبگان تا هنگامی که با
دیگر مردم ارتباطی نهادینه نداشته باشند و تا هنگامی که مردم هم منقلب نشده باشند و رسالتخود را انجام ندهند و با آن رسالت
هماهنگ نشوند آیا تحول رخ میدهد؟ و یا این تحول باید در نفس انسانها بطور عام شکل بگیرد. علی ایحال آن کسی که این
عهد را دارد ;وارد تاریخ است ;عمل خودش را میکند، ممکن است امام حسین، علیهالسلام، باشد و عمل او به مسلخ رفتن و
شهادت باشد، ممکن است علی، علیهالسلام، باشد ممکن است ائمه معصومین باشند. اما هیچ کدام از این بزرگواران علیرغم آنکه
عمل خود را انجام میدادند، ولایت ظهور اجتماعی پیدا نکرد. آنها عمل اجتماعی میکردند و با عمل خود البته پیام عهد و ولایت
الهی را در تاریخ حفظ میکردند، و آن نور را نگذاشتند خاموش بشود. اینکه مکانیزمهاي اجتماعی براي فراگیر شدن آن نور
صفحه 46 از 72
چیست؟ این یک بحث دیگري است که از حوصله این گفت و گو خارج است و دقت مناسب خود را میطلبد و البته شما وارد این
عمل انسانها حجاب میشود تا خداوند پوشیده » : بحثشدید و بحث ضروري و لازمی هم هست. امام رضا، علیهالسلام، میفرماید
و گرنه آنکه پوشیده نیست، گناه انسانها و عمل انسانهاست، البته یک سطح از عمل همان اعتقاد است، یعنی خود اعتقاد « بشود
بخشی از عمل است لذا زنده ماندن ذکر این ایام و جشن گرفتن براي آن خودش بخشی از عمل است اما همه عمل نیست، ذهن
انسان هم بخشی از وجود انسان است. جامعهاي را در نظر بگیرید که یاد در او زنده نباشد، یاد در جامعه کار خودش را میکند. اما
این یاد باید هر چه قویتر باشد تا جایی که همه روابط و اعمال فردي و اجتماعی را تفسیر کند، اگر این کار انجام شد و سازماندهی
اجتماع مناسب با آن پدید آمد آن موقع آن عهد که چهره فردي دارد چهره اجتماعی پیدا میکند. حجۀالاسلام سبحانی: بحثبنده
در همین جا بود و اعتقاد دارم که این نحوه نگاه به انسان یک نگاه فردگرایانه در جامعه و تاریخ است. شما میفرمایید که انسان به
همان میزان که ایمان بیاورد و این ایمان را تقویت کند و در حوزه روابط فردي خودش با خدا بدرستی عمل کند ;همین موجب
میشود که جامعه صالح به وجود آید، میخواهم عرض کنم اینجا یک حلقه مفقوده میان حالات فردي و روابط اجتماعی وجود
دارد. حجۀالاسلام پارسانیا: من نمیدانم شما چطور این برداشت را دارید، من عرض میکنم این باید عمل بکند، عمل انسان، عمل
اعم از این است که اجتماعی باشد یا فردي، عمل اجتماعی هم عمل فرد استیعنی فرد در ارتباط با اجتماع عمل دارد میکند.
حجۀالاسلام سبحانی: سؤال من این است که عمل اجتماعی چگونه انجام میگیرد؟ ببینید ما در بحث مهدویت هستیم، در آیه
ایمان ، » و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادي الصالحون ( 8) ما در سراسر قرآن میبینیم که » شریفه داریم
عمل صالح همراه و همگام با یکدیگر مطرح میشود و هیچ جا ایمان بدون عمل صالح مطرح نیست، قرار است زمین در عصر »
موعود به انسانهاي صالح برسد. یقینا این عمل صالح بعد فردي و اجتماعی دارد هر دو را داراست. کم نبودهاند کسانی که در عمل
فردي راسخ بودند اما امام زمان خودشان را حمایت نکردند. شما ممکن است پاسخ دهید که تمام آن کسانی که در زمان معصوم
بودند و امام را یاري نکردند عمل فردي آنها باطل بوده است، من نمیتوانم چنین قضاوتی را در تاریخ داشته باشم. ما مؤمنانی را
داریم که از جهت فردي ظاهرا مؤمناند ولی ولایتپذیر نیستند، این ایمان ابعاد اجتماعی پیدا میکند. یعنی آن زمانی که رفتار
اجتماعی فرد میخواهد بر اساس ایمان و جهت گیریها شکل بگیرد، آنجاست که مشکل شروع میشود. شما انسانهاي مؤمنی را در
جامعه خود ما میشناسید که در رفتار اقتصادي و اجتماعیشان مؤمنانه و صالحانه عمل نمیکنند، همه آنها را نمیشود به نداشتن
تقوي متهم کرد. اگر مناسبات اجتماعی خودش صالح و غیر صالح داشته باشد و مناسبات صالح از غیر صالح شناخته شده نباشد،
حتی انسانی که در دل باور به خداوند متعال دارد در روابط و سازمان اجتماعی دچار حیرت و انحراف میشود. شما میبینید
انسانهاي صالح را که عمل غیر صالح اجتماعی انجام میدهند و نظام و روابط اجتماعی ناسالم آنها را وامیدارد که چنین عملی را
انجام دهند. میخواهم از اینجا به نکته دیگري اشاره کنم که هم با جلسه گذشته و هم با این جلسه ارتباط دارد و آن این است که
در جامعه موعود، انسانهایی هستند که ایمان و عمل صالحشان از بعد فردي فراتر رفته و شکل اجتماعی پیدا کرده است. اگر
میگویید جامعه موعود تشکیل نمیشود چون انسانهاي صالح در آن حدي که در جامعه موعود نیاز هست وجود ندارد، منظور این
نیست که مؤمنان کم هستند بلکه انسانهاي مؤمن ولایتپذیر که تشخیص روابط اجتماعی درست از غلط را بدهند و حاضر باشند بر
را در این « جامعه موجود » و « جامعه موعود » پیمان خودشان در مناسبات اجتماعی پایدار بمانند، آنها اکنون نیستند. من تفاوت بین
میبینیم که، در جامعه موعود، عمل صالح تبلور اجتماعی پیدا میکند و در آن جامعه، دیگر ملاکها و معادلهها در روابط فردي و
اجتماعی دقیقا روشن است. و همین معنا است که میتوانیم بگوییم که در عصر ظهور، امام الگویی استبراي رفتار فردي و
اجتماعی انسان. همین مطلب را اجازه میخواهم که در ادامه صحبتشما به این شکل مطرح کنم که، ما اگر در میان عمل فردي و
عمل اجتماعی مردم تعارض میبینیم خود این حکایت از این میکند که در واقع نوعی بحران وجود دارد، گاه این بحران در میان
صفحه 47 از 72
مناسبات مادي بروز میکند گاهی در میان مناسبات فرهنگی - ادبی ;که در هر صورت وقتی ما بحران را در میان مردمان مشاهده
میکنیم باید متوجه باشیم که این بحران حکایت از تعارض در دریافتهاي کلی دارد یعنی نگاه به هستی، دریافت کلی، تعاریف،
جایگاه آدم، نقش او در عرصه هستی، گویا که از دو منشا دارد جواب میگیرد، در وجه فردي، از جایی تعاریف را اخذ میکند،
در وجه عمل اجتماعی و عمومی میآید از جاي دیگري اخذ میکند. حجۀالاسلام سبحانی: یعنی الگویی را میگیرد که این الگو با
آن مبانی فردي رفتار و اندیشه انسان سازگاري ندارد. موعود: و این زمینههایی را براي تعارض به وجود میآورد، معمولا وقتی که
اهل تفکر، دانایان، و متذکران به حقیقتخودشان در عرصه حیات عمومی، فرهنگی و مدنی مردم حضور پیدا نمیکنند و نمیتوانند
حضور پیدا کنند، این تعارض و این بحران به شکل وحشتناکی بروز میکند که ما در طول تاریخ حیات مسلمین شاهد این موضوع
هستیم که از وقتی که پاي معصومین از حیات تاریخی و فرهنگی و مدنی مردم قطع میشود، مناسبات مختلف مردم را خلفا و
پادشاهان سامان میدهند ;یعنی کسانی که دریافتهایشان از جاي دیگر است که شركآلود است و اگر امکان این به وجود میآمد
که دانایان و متفکران و به صورت خاص، مقام عظماي ولایت، امکان پیدا میکرد که عمل و نظر را همزمان با هم در میان مردم
جاري و ساري و نظارت بکند، تعارض از بین میرفت. در شرایطی که ما میخواهیم مطالعه کنیم و ببینیم چگونه میشود دریافتی را
عمومی کرد و جاري کرد و مناسبات عمومی مردم را هم متناسب با آن دریافتها سامان داد، نیازمند به این میشویم که چند مطلب
را ملاحظه کنیم، که این بحث هم شاید جایش اینجا نباشد و آن هم مربوط به مطالعات کلان و مطالعات استراتژیک میشود، به
این صورت وقتی که مبدا دریافت معلوم شد، منبع نظر معلوم شد و متناسب با آن مبانی غایت تعریف شد، مقصد نهایی تعریف شد،
حالا وقتی بنابر این است که متناسب با آن دریافت، آن مبانی و آن غایت تعریف شده، عموم مردم آماده بشوند و شکل بگیرند،
گفتگو از تعلیم و تربیتبه میان میآید، یعنی مجرایی، مسیري که امکان تعلیم و تربیت فراهم میشود از طریق آن، یعنی جوامع از
مجراي نظام تعلیمی، نظام تربیتی میگذرند، بچههایی بیرون میآیند، آدمهایی تربیت میشوند که دریافت کلیشان مشترك و
واحد است، از یک منبع تغذیه کرده و مهیا شدهاند که آن دریافتها را در میان مناسبات مادي جاري کنند، اگر مؤمن به آن عهد
شده باشند و تضمین قلبی حاصل شده باشد، اینها وقتی میآیند در عرصه عمل و زندگی اجتماعی میان مناسبات خودشان، به هر
چه که دستبزنند رنگ آن دریافت را به آن میدهند، لذا برنامهریزي کلی و کلان، بلافاصله بعد از آن تعلیم و تربیت (نظام تعلیم
و تربیتی) امکان این را فراهم میکند که آن دریافت کلی و یا آنچه را که ما از آن به عنوان عهد گفتگو کردیم، امکان جاريشدن
در بستر تاریخ و زمان را پیدا بکند. حجۀالاسلام پارسانیا: بنده با صحبتشما موافق هستم، شما درباره ساز و کارهاي اعمال و
کنشهاي اجتماعی بحث کردید و فرصت آن نیست تا بنده وارد این بحثشوم و اما این بحث منافاتی با آنچه عرض شد ندارد بلکه
در طول آن است. عمل در زندگی اجتماعی، سنتهاي ویژه خود را دارد، در واقع فرد دو نوع عمل دارد، عمل فردي در ارتباط با
خود و عملی که ارتباط با جامعه دارد. و این هر دو باید دگرگون شود تا ولایت جنبه اجتماعی پیدا بکند یا دین جنبه اجتماعی پیدا
بکند و نظام صورت دینی پیدا بکند. حجۀالاسلام سبحانی: در همین جا وقتی بخواهید عمل اجتماعی، در مفهوم دقیق آن، صورت
بگیرد یک واسطه نیاز دارد. این که از نظام تعلیم و تربیت، سخن گفتند، امروز دنیاي مدرن عملا در دستور کارش قرار داده که
نظام تعلیم و تربیت را در جامعه و بر اساس سازمان اجتماعی پیاده کند، یعنی دیگر لازم نیست که حتما بروند در مکتبی، در
مدرسهاي درس بخوانند تا رفتار خاص، باور خاص و ارتباط خاص را برقرار کنند، امروز برنامهریزي و مهندسی اجتماعی به شما
میگوید که چگونه عمل کنید و چه مسیري را انتخاب کنید تا گرایشها، بینشها و کنشهاي انسان در راستاي اهداف از پیش تعیین
شده حرکت کند. من نمیخواهم این مطلب را مطلق کنم، ولی میخواهم بگویم، ارتباط اجتماعی در خلا اتفاق نمیافتد، اینجا یک
من « اگر پیمان در اجتماع اجرا بشود » : منطق و معرفت واسطه بین ایمان فردي و رفتار اجتماعی واسطه میشود. این که میفرمودند
میگویم که این پیمان نیاز به یک منطق و معرفت دارد، همانطوري که شما میگویید براي ارتباط با حق شرایط و معرفتی لازم
صفحه 48 از 72
است و فرد باید مراحلی از سیر و سلوك را بپیماید. عین این سخن در روابط اجتماعی هم صادق است، باید یک سلوك اجتماعی
در مهندسی جامعه اتفاق بیفتد، یعنی باید همان ارزشها، اصول و مبانی در بستر تاریخ و جامعه شکل پیدا بکند. و این بستر اجتماعی
واسطه میشود تا انسان در این نظام تربیتبشود.به هر حال انسان از طریق نظام و ارتباط است که جهتگیري نهایی خود را دنبال
میکند. آیا در ارتباط با این موضوع که معرفت را ضروري دانستید طریق ویژهاي را پیشنهاد میکنید؟ یعنی وقتی معرفت درباره این
کل حاصل شد، که وجهی هم برمیگردد به آینده جهان و جهان آینده، این معرفتحاصل شد این دریافت عمومی و فراگیر
میشود و امکان نیل به آن مقصد را فراهم میکند، طریق ویژهاي را براي نشر این معرفت آیا پیشنهاد میکنید؟ حجۀالاسلام
سبحانی: خیر، من میخواهم بگویم که مشکل ما اصلا در عدم دسترسی به خود آن معرفت است، ما هنوز به چنین معرفتی دست
نیافتهایم. امروز وقتی میگویند بیایید نظام اقتصادي جامعه را ترسیم کنید، به شما فرمول و معادلهاي را میدهند که کاملا انگیزهها و
رفتار اجتماعی انسان را شکل میدهد، یعنی انسان مادي میتواند براحتی در چنین نظامی سلوك کند و اهداف و تمتعات مادي
مسلمان زندگی کند و مؤمن بماند و » خود را در همین روابط تامین کند. اما سؤال این است: اگر انسان بخواهد در یک جامعهاي
عمل اجتماعی صالح داشته باشد، شما چه الگویی را توصیه میکنید؟ آیا تئوري مدیریتسالمی دارید که در آنجا دیگر انگیزههاي
مادي اصل قرار نگیرد، آنجا رقابت مادي و تلذذ مادي به عنوان محور برنامهریزي نباشد؟ البته آن ارتباط فردي و وجودي با حق
متعال به جاي خودش درست است و اصل هم همان است ولی شبیه آن ارتباط باید در صحنه اجتماع و در تنظیم روابط به سوي
یک هدف خاص اتفاق بیفتد، یعنی به معرفتی نیاز است که اساس برنامهریزي قرار بگیرد که یک سوي آن وضعیت موجود و یک
سوي آن وضعیت مطلوب باشد. در اینجاست که بحث از جامعه آرمانی مطرح میشود که آیا جامعه آرمانی که در الگوي توسعه
جامعه مهدوي استبا همان معیارها و شاخصها؟ یا نه در واقع شما یک الگوي دیگر و شاخصهاي دیگري را مبناي » ، شماست
برنامهریزي و حرکت اجتماعی قرار دادهاید. در یک کلام، همان طور که ارتباط انسان با خدا میتواند پایهاي براي یک زیست
اجتماعی سالم باشد، روابط اجتماعی ناهماهنگ هم میتواند در ارتباط انسان با حقایق متعالی خلل و خدشه وارد سازد. این دو
ارتباط را هرگز نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد، بلکه یک دسته اصول مشترك بر هر دو حاکم است و آنها را هماهنگ و همسو
میکند. سپاسگزارم. مطلبمان را در اینجا با این سخن ختم میکنیم که اگر این معرفت را ما اساس برنامهریزي خودمان قرار بدهیم و
مبتنی بر دریافت و معرفتبیاییم درباره مهندسی اجتماع گفتگو بکنیم، این امکان به وجود میآید که ما آرام آرام به سمت آن
جامعه مطلوب سوق پیدا بکنیم و انشاءالله روزي شاهد برگزاري جشن حقیقی میلاد امام عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف باشیم
و جامعهمان را به سمت جامعه منتظران سوق بدهیم. اگر مبتنی بر این معرفت از هستی و غایت که خاص شیعه است ;برنامه ریزي را
آغاز نکنیم ناگزیر باید همواره این دوگانگی و این مواردي را که به نوعی حکایت از بحراندرمیانمناسبتهاستشاهدباشیم. با
عرض سپاس مجدد از این که قبول زحمت کردید. امیدواریم که چشمان همه ما ناظر جمال دلآراي او باشد. پینوشتها: 1- سوره
-4 . 3- سوره رعد ( 13 )، آیه 11 . 2- ر.ك: المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 32 ;ج 58 ، ص 91 و 99 . حشر ( 59 )، آیه 19
8- سوره انبیاء . 7- سوره اعراف ( 7)، آیه 172 . 6- سوره بلد ( 90 )، آیه 9 . 5- سوره اعراف ( 7)، آیه 96 . سوره بقره ( 2)، آیه 249
. 21 )، آیه 105 )
مرگ شیطان
قال رب فانظر الی یوم یبعثون قال فانک منالمنظرین الی یومالوقتالمعلوم[شیطان] گفت: پرودگارا! پس مرا تا
روزيکهبرانگیختهخواهندشدمهلت ده. فرمود: تو از مهلتیافتگانی، تا روز [و] وقت معلوم. ( 1) بعد از آنکه شیطان بر انسان سجده
تا روز جزا بر » : نکرد و مقام خود را برتر از آن دانست که براي انسان خاکی تعظیم کند، خدا او را از راندهشدگان قرار داد و فرمود
صفحه 49 از 72
2) در این هنگام شیطان از خداوند خواست که او را تا روز برانگیخته شدن انسانها از قبر مهلت دهد و جواب شنید ) «. تو لعنتباد
یوم الوقت المعلوم بدو مهلت داد. سؤال این است » یوم یبعثون مهلتخواست و خدا » که: تو تا روز و وقت معلومی مهلت داري. او تا
که آیا بین این دو روز فرق است؟ و اگر هستبه چه نحو است و چه نتایجی دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه شریفه
با نظري گذرا » : نکاتی را فرمودهاند که باختصار نقل میشود. تفسیر ایشان از این آیه جالب و شیرین و در عین حال قابل تامل است
وقت معلوم با روزي که مردم برانگیخته میشوند، متفاوت است و حتما باید آن روز قبل از روز » به دو آیه معلوم میشود که روز
اعراف که خداوند بدو فرموده تو از مهلت دادهشدگانی با » اطلاق در آیه 15 سوره » : و سپس در ادامه استدلال میگویند «. بعثباشد
3) ایشان در جواب این سؤال که آیا ) «. ص و همین جا آمده است مقید میشود یعنی منظور روز وقت معلوم است » آنچه در سوره
این روز در علم الهی مشخص و مبین است که چه زمانی است. اما، آیا ابلیس » : خود ابلیس از زمان آن روز خبر دارد یا نه میگویند
علامه در ادامه جواب به نظري که میگوید شیطان آن روز را نمیداند مطلب را به بحث «. هم میداند یا نه از آیه چیزي بر نمیآید
4) دلیل است که او تا زمانی که ) «. همه را گمراه خواهم ساخت » : مورد نظر میکشاند و میفرماید: اینکه دوباره ابلیس گفته است
الی یوم الوقت المعلوم فهمیده میشود منظور تا آخر عمر » انسان در دنیا زندگی میکند کار خود را ادامه میدهد. پس از آیه
ابن عباس و » ایشان در تقویت این نظریه از قول «. انسانهایی است که در روي زمین زندگی میکنند و امکان اغواي آنها وجود دارد
منظور از آن روز، آخرین روزهاي تکلیف است و آن مربوط به نفخه اولی است که همه » : اکثر مفسران اینطور ادامه میدهند که
خلایق در آن از دنیا میروند. گویا این نظر مبتنی بر این است که ابلیس تا زمانی که تکلیف است و امکان مخالفت و معصیت
وجود دارد زنده میماند و آن هم مدت عمر انسان در این دنیاستیعنی تازمان نفخه اولی که همه مردم میمیرند و بین این نفخه و
مرحوم طباطبایی با «. نفخه دوم که در آن مردم برانگیخته میشوند 40 سال یا 400 سال بر حسب اختلاف روایات فاصله وجود دارد
اینکه بدین طریق وجه فوق را تقویت کرده و روز وقت معلوم را به نفخه اولی تفسیر میکند اشکالی بدان کرده و آن را رد مینماید
وجهی که گفته شد خوب است و تنها یک اشکال دارد و آن » : تا نظریهاي را که خود قبول دارد بیان و تقویت نماید. لذا میگویند
صاحبالمیزان « اینکه در این نظریه آمده بود ابلیس تا زمانی که تکلیفی هست و امکان مخالفت و معصیت وجود دارد زنده میباشد
استناد معاصی به شیطان اقتضاي بقاي ابلیس » : این ملازمه را یعنی ملازمه بین وجود تکلیف و وجود ابلیس را قبول ندارد و میگوید
را دارد تا زمانی که معصیت و گمراهی وجود داشته باشد، نه تا زمانی که تکلیف باقی است و دلیلی هم بر ملازمه بین معصیت و
به عبارتی روشنتر ایشان میخواهند ملازمه بین وجود تکلیف و وجود ابلیس را نفی کند ولی ملازمه بین «. تکلیف در خارج نیست
معصیت و ابلیس را ثابت نماید و بعد از آن ملازمه بین معصیت و تکلیف را نفی کرده و میگویند امکان دارد تکلیف باشد ولی
معصیتی نباشد و وقتی معصیت نبود ابلیس هم نیست. مرحوم علامه از اینجاشروع به بیان اثبات زمانی میکند که تکلیف وجود دارد
ولی هیچ معصیتی اتفاق نمیافتد و امکان فوق را در خارج واقعهاي میدانند که حتما اتفاق خواهد افتاد. در این باره میفرمایند:
حجت عقلی و نقلی وجود دارد که نهایت زندگی انسان نوعی سعادت است که انسانها را در بر میگیرد و جامعه انسانی به خیر و »
صلاح میرسد و جز خدا در روي زمین عبادت نمیشود و بساط کفر و فسوق برچیده میشود. زندگانی خالص و باصفا شده و
ایشان گرچه با عبارت حجت عقلی و نقلی تلویحا رساندهاند که منظورشان از «. امراض قلبی و وسوسههاي درونی برطرف میگردد
آن روز چه روزي است، ولی بدان تصریح نکردهاند. اما، با توجه به استناد ایشان به بعضی از آیات در ادامه همین بحث و ذکر
بعضی از روایات در بحث روانی نظر ایشان کاملا مشخص و معلوم میگردد که در نهایت چه میخواهند بگویند. در اینجا آیه 106
سوره انبیاء را آوردهاند: و لقد کتبنا فیالزبور من بعدالذکر انالارض یرثها عبادي الصالحون... و در حقیقت، در زبور پس از تورات
وجهی » : نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد. هم ایشان در تفسیر این آیه بعد از بحث نسبتا مفصلی میفرمایند
5) و منظور از ) « ندارد این آیه به یکی از دو وراثت اخروي و یا دنیوي مقید شود ;چون اطلاق دارد و هر دو را در بر میگیرد
صفحه 50 از 72
وراثت دنیا را با اسناد به اخبار متواتري که از عامه و خاصه نقل شده است ; ظهور اسلام یا ظهور حضرت مهدي، علیهالسلام،
دانستهاند. مرحوم علامه در بحث روایی جمعبندياي دارند که مرادشان را روشنتر نشان میدهد. در آنجا سه روایت نقل میکند،
انک من المنظرین » خلاصه آنها و نتیجهگیریشان را بیان میکنیم: در تفسیر البرهان از ابنبابویه از امام صادق، علیهالسلام، درباره
در تفسیر عیاشی « ( الی یوم الوقت المعلوم نقل شده که منظور روزي است که در صور یک نفخه دمیده میشود و ابلیس میمیرد ( 6
روزي که در آیه شریفه آمده چه روزي است؟ » : از امام صادق، علیهالسلام، روایتی نقل شده که وهب از حضرت سؤال کرد
حضرت فرمود: یا وهب آیا تو گمان میکنی آن روزي است که خدا مردم را در آن مبعوث میکند؟ (خیر) ولکن خداي عزوجل او
را مهلت میدهد تا روزي که قائم ما، علیهالسلام، مبعوث شود و جلوي سر او را گرفته گردنش را میزند و آن روز، روز معلوم
یوم الوقت المعلوم روزي است که رسول خدا، » است ( 7) در تفسیر قمی از قول امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که
این مربوط به اخبار » : صلیاللهعلیهوآله، شیطان را بر روي صخرهاي در بیتالمقدس سر میبرد. در توجیه این روایت علامه میفرماید
بعد از این بیان ایشان در «. رجعت است و در این معناومعناي قبلی روایات زیادي از اهلبیت، علیهمالسلام، به دست ما رسیده است
جمع بین سه روایت دو راه را پیشنهاد میکند: اول: روایت اولی حمل بر تقیه شود که در این صورت ایشان روایت دوم و سوم را
تقویت میکند. دوم: چون روایاتی که از ائمه، علیهمالسلام، در تفسیر قیامت آمده است گاهی اوقات تفسیر به ظهور حضرت
مهدي، علیهالسلام، شدهاند و گاهی به رجعت و گاهی به قیامت معنا گشتهاند، زیرا این سه زمان در ظهور حقایق مشترك هستند
گر چه از جهتشدت و ضعف متفاوتاند پس میتوان گفت که حکم یکی از آنها در دیگري نیز جاري است. و در انتها
فافهم ذلک ( 8) از مجموع بیانات مرحوم علامه طباطبایی معلوم میشود که ایشان معتقدند در زمان ظهور حضرت » فرمودهاند
مهدي، علیهالسلام، شیطان نابود میشود و سعی دارند آن را به نحوي اثبات نمایند. گر چه این نکته ایشان برخلاف جمهور مفسران
که روز وقت معلوم را به ظهور مهدي تفسیر کردهاند ;محتوایی شیرین و دلچسب به همراه دارد ;ولی سؤالات و انتظارات زیادي را
پیش میآورد که بعضا با آنچه خود ایشان در همین جا و جاهاي دیگر المیزان فرمودهاند منافات دارد. اما ما اظهار نظر بیشتر را به
اهل علم و فضیلتحواله میدهیم و براي روح بزرگ و ملکوتی آن مرد بزرگ دعا کرده و از خداوند خواهانیم در خدمت قرآن
3. ر.ك: طباطبایی، . 2. همان، آیه 35 . کریم از تفسیر المیزان هر روز توشهاي برگیریم. پینوشتها: 1. سوره حجر ( 15 )، آیه 36 و 38
5. ر. ك: طباطبایی، . سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 12 ، ص 159 به بعد. 4. سوره حجر ( 15 )، آیه 39
. 6. ر. ك: البحرانی، السید هاشم، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 341 . سیدمحمدحسین، المیزان فیتفسیرالقرآن، ج 14 ، ص 330
7. ر. ك: السلمی السمرقندي، محمدبنمسعودبن عیاشی، . همچنین ر. ك: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 63 ، ص 221 ، ح 63
. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 262
هر کس به زبانی
اشاره: 11 مردادماه سالگرد شهادت آیۀالله شیخ فضلالله نورياست ;همو کهامامراحل، قدسسره، دربارهاش فرمود: ... مرحوم شیخ
در همان وقت که ایشان این امر را فرمود « مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد » : فضلالله، رحمهالله، ایستاد که
و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجیها که یک همچو قدرتی را در روحانیت میدیدند کاري کردند در
ایران که شیخ فضلالله مجاهد مجتهد داراي مقامات عالیه را، یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف روحانینما، او را
محاکمه کرد و در میدان توپخانه شیخ فضلالله را در حضور جمعیتبه دار کشیدند. ( 1) نون 90 سال از شهادت آن رادمرد تاریخ
مبارزات حقطلبانه مردم ایران میگذرد. اما یاد او زنده و تلاش او در حمایت از احکام دین تا مرز شهادت، الهامبخش همه
دینمداران است. به این مناسبت قصیده زیبایی از آن شهید مظلوم را که در مدح حضرت صاحبالامر، علیهالسلام، سرودهاست، با
صفحه 51 از 72
تضمین آقاي محسن صافی گلپایگانی تقدیم همه دوستداران موعود میکنیم. روحش قرین رحمتباد. اي آنکه تویی صاحب
اي آن که کسی سرو چو قد تو ندیده چون » اخلاق حمیده گیسوي تو چون شام و جمال تو سپیده دل وصل تو از ایزد یکتا طلبیده
لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده اي قطب جهان! کهف امان! مفخر آدم اي از همگان برتر و بالا و مقدم اي آیتیزدانی و اي
چون نرگس مستتبه همه گلشن عالم نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده هجران تو هرچند کشیده به درازا امید » حجتخاتم
خضر ار لب لعل تو نمیکرد تمنا تا حشر به سر چشمه حیوان نرسیده » وصال تو هنوز استبه دلها ماییم گل روي تو را طالب و شیدا
نشناخته گفتند گروهی که » تو لایق و شایسته هر مدح و ثنایی درد دل دلسوختگان را تو دوایی ما را نرسد آن که بگوییم چههایی
خدایی پس مد شناساي تو را چیست عقیده قدر و شرفتبرتر از اندیشه و افکار در وصف تو ما را نبود جرات اظهار آگه ز مقام تو
واقف نشد از سر تو اي مخزن اسرار جز عارف چل ساله که در خرقه خزیده دلها همه در بحر وجودش شده فانی » بود حضرت دادار
میکرد تجلی اگر این یوسف ثانی دلباختگان، دل عوض » بی اوستبهار دل ما زرد و خزانی خورشید رخش کاش کند نورفشانی
دانم » دستبریده یک لحظه اگر پرده ز رویتبگشودي زنگ غم دلهاي حزین را بزدودي از خرد و کلان، پیر و جوان دل بربودي
به یقین گر به رخت پرده نبودي کس یوسف کنعان به کلافی نخریده اي خسرو خوبان که امیر دو جهانی تا هست جهان زنده و
در مردمک دیده و ازدیدهنهانی پیدا و نهان، غیر خداوند که دیده هر دل نگرم » پاینده بمانی کی سوختگان غم خود را برهانی
دانی ز چه در پاي گل سرخ بود » گشته به زلف تو گرفتار روز همه بی ماه رخت هم چو شب تار بردار نقاب اي بت عیار ز رخسار
خار؟ از بس که به گلزار ز شوق تو دویده توفان بلا برده به این سو و به آن دست در بحر ستم کشتی توفان زده بشکست شمشیر
فتاده به کف زنگی سرمست پرسیدهاي از خار چرا نوك تو سرخست؟ از بس که به پاي گل بیچاره خلیده اي دلبر مه پیکر زیبا و
فاختهسان بهر تو با نغمه کوکو هر لحظه » پریروي اي روي تو چون باغ جنان، نیکو و خوشبو دنبال تو تا چند به این کو و به آن کو
از این شاخ بدان شاخ پریده در آرزوي وصل گل لاله و سنبل در باغ شده بلبل خوشخوان به تغزل از فرقت گل داده ز کف صبر و
از چیست که بلبل شده دلباخته گل زین رو که یکی روز گلی دست تو دیده من در طلب وصل تو دنباله فرصت یک لحظه » تحمل
زان روز که من باختهام نرد محبت دانستهام آخر به کجا کار » وصال تو مرا هست غنیمت دانم که در این راه چه رنجست و مشقت
کشیده عشق تو مرا مسلک و مهر تو مرا کیش در راه تو بگذشتهام از جان و سر خویش دل گشته ز هجران تو بیتاب و به تشویش
دیري است زند زلف تو اندر دل ما نیش افسون، نکند چاره این مار گزیده اي پادشه دادگر اي حجت منصور از پرده درآ اي که »
پنهان ز عدویی، ز محبان ز چه اي دور؟ جانها به لب از، هجر تو اي ماه » تویی آینه نور تا کی رخت از خلق، نهان گشته و مستور
ممتاز) به شب روز دعاگو و ثناجو هست از نظر لطف تو این طرفه قصیده روي تو فریبنده و خوش نقش و دلآرا خال )» رسیده
جز شربت لطف تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده » سیهت غارت دین کرده و دلها شهد لب تو هست مصفا و گوارا
.(27/8/1359) 182- پینوشت: 1. صحیفه نور، ج 13 ، ص 175
مهدي در حدیث
الفتوحات المکیۀ میگوید: مهدي حجتخدا بر اهل زمان خود » ابن عربی و اعتقاد به عصمت امام مهدي، علیهالسلام ابن عربی در
است و این یکی از مقامات انبیا است که امکان مشارکت دیگران نیز در آن وجود دارد. خداوند متعال خطاب به پیامبر خود
میفرماید: قل هذه سبیلی ادعوا الیالله علی بصیرة انا و من اتبعنی. ( 1) بگو: این راه من است. من و پیروانم، همگان را در عین
بصیرت به سوي خدا میخوانیم. مهدي از پیروان پیامبر است. پس همچنانکه پیامبر در دعوت خود دچار اشتباه نمیشود، کسی هم
او راه مرا دنبال ...» : که او را پیروي میکند، دچار اشتباه نمیشود. بلکه همان راه او را دنبال میکند. چنانکه پیامبر میفرماید
و این همان حالت عصمت در دعوت به سوي خداست. ( 2) او در جایی دیگر از همین کتاب مینویسد: .« میکند و به خطا نمیرود
صفحه 52 از 72
[وجود] مهدي رحمت است، چنانکه [وجود] رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، رحمتبود. خداوند متعال میفرماید: و ما ارسلناك الا
رحمۀ للعالمین. ( 3) و نفرستادیم تو را، جز آنکه میخواستیم به مردم جهان رحمتی ارزانی داریم. ( 4) و در ادامه مینویسد: پیامبر،
صلیاللهعلیهوآله، در مورد هیچ یک از ائمه دین چنین بصراحت نفرموده که: بعد از او میآید و راهش را دنبال میکند و اشتباه هم
نمیکند. مگر در مورد مهدي. و همین گواهی میدهد که مهدي در بیان احکام عصمت دارد. چنانکه دلیل عقلی گواهی میدهد
کمالالدین به سند خود از » که رسول خدا در آنچه از جانب پروردگارش ابلاغ میکند، عصمت دارد. ( 5) شیخ صدوق در کتاب
جابر روایت کرده که امام باقر، علیهالسلام، فرمود: انالعلم بکتابالله، عزوجل، و سنۀ نبیه، صلیاللهعلیهوآله، لینبت فی قلب مهدینا
کما ینبتالزرع علی احسن نباته، فمن بقی منکم حتی یلقاه، فلیقل حین یراه: السلام علیکم یا اهل بیتالرحمۀ والنبوة و معدنالعلم و
موضعالرسالۀ. علم به کتاب خداوند، عزوجل، و سنت پیامبرش، صلیاللهعلیهوآله، چون گیاهی که به بهترین صورت بروید، در دل
سلام بر شما اي خاندان » : مهدي ما روییده است، پس هر کدام از شما زنده ماندید و او را دیدید، در زمان ملاقات با او بگویید
- رحمت و نبوت و اي سرچشمه علم و جایگاه رسالت . ( 6) در اینجا دو پرسش ار سوي مخالفان مطرح شده که عبارتند از: 1
چگونه ممکن است انسانی عمري به این طولانی داشته باشد؟ 2- چگونه ممکن است پسر بچهاي که هنوز به سن بلوغ نرسیده به
امامتبرسد؟ اما در پاسخ پرسش اول باید گفت که عمر طولانی امري ممکنالوقوع است، چنانکه در قرآن کریم مورد حضرت
نوح، علیهالسلام، آمده و در میان مردم نیز انسانهایی با عمر طولانی فراوانند. خداوند متعال در مورد حضرت نوح، علیهالسلام،
میفرماید: و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فلبث فیهم الف سنۀ الا خمسین عاما فاخذهمالطوفان و هم ظالمون. ( 7) ما نوح را بر مردمش
به پیامبري فرستادیم. او هزار سال و پنجاه سال کم در میان آنان بزیست. و چون مردمی ستمپیشه بودند، طوفانشان فرو گرفت. بعد
از آن هم حضرت نوح سالهاي طولانی در این دنیا زندگی کرد. اگر انسانی به دور از هیاهوي شهرها و فارغ از غوغا و جنجال آنها
زندگی کند، این امکان براي او وجود دارد که صدها سال قوي، سالم و به دور از هر گونه بیماري و هر گونه دارویی که موجب
کوتاهی عمر میگردد، زندگی کند. اساسا از نظر عقلی این امکان براي نوع انسان وجود دارد که اگر در برابر ناملایمات پایدار
باشد، بیماریهاي مختلف به سراغ او نیاید، و غذاهایی که امکان هضم آنها براي او وجود ندارد ;توانش را فرسایش ندهد، مدت
زیادي به زندگی خود ادامه دهد. از نظر دانشمندان علوم پزشکی و علوم اجتماعی، چون توان و قواي جسمانی انسان محدود و
مشخص است و زندگی پیشرفته امروز بسرعت این توان او را زایل میسازد و باعث کوتاهی عمر انسان میشود، بخلاف زندگی
( ابتدایی و ساده که توان و قواي جسمانی انسان را کمتر کاهش میدهد و به همین دلیل باعث طولانی شدن عمر انسان میگردد. ( 8
پزشکان معتقدند: دلیل مرگ زودرس انسانهایی که در جوامع پیشرفته و متمدن زندگی میکنند، بیماریهایی ناگهانی است که بر
آنها عارض میشود، بویژه بیماریهایی درونی که انسان تنها بعد از گذشت مدتی طولانی از بروز آنها آگاه میشود، زیرا دیر آگاه
شدن از این بیماریها باعث گسترش بیماري در سراسر بدن و رسوخ آن در پیکر انسان و در نتیجه از بین رفتن امکان معالجه
میگردد. ینابراین اگر انسانی در زندگی مراقبت کامل بر احوال خود داشته باشد، و مواظب بیماریهایی که بر جسم او عارض
میگردند باشد، بویژه بیماریهایی داخلی، که احتمال در امان ماندن کامل از آنها کمتر وجود دارد، این امکان براي او وجود دارد
که صدها سال به زندگی خود ادامه دهد. البته به شرطی که حوادث و بیماریهایی که غالبا در اثر استفاده نادرست انسان از مواهب
زندگی به سراغ او میآید، در کار نباشد. اما براي انسانهاي شریف و بزرگواري که عنایتخدا شامل حال آنها شده، و در پناه
حمایت کامل خداوندي قرار گرفتهاند، امکان زندگیکردنبهمدتطولانیوجوددارد. مگر نبود یونس پیامبر، علیهالسلام، که
خداوند دربارهاش فرمود: فالتقمهالحوت و هو ملیم فلولا انه کان منالمسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون، فنبذناه فیالعراء و هو
سقیم و انبتنا علیه شجرة من یقطین و ارسلناه الی مائۀ الف او یزیدون، فآمنوا فمتعناهم الی حین. ( 9) ماهی ببلعیدش و او در خور
سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیحگویان میبود، تا روز قیامت در شکم ماهی میماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم، و
صفحه 53 از 72
بر فراز سرش بوته کدویی رویانیدیم. و او را به رسالتبر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم. آنها ایمان آوردند و تا زنده بودند،
برخورداریشان دادیم. همچنین خداوند متعال درباره عیسی مسیح، علیهالسلام، فرمود: و قولهم انا قتلناالمسیح عیسیبن مریم
رسولالله، و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و انالذین اختلفوا فیه لفی شک منه، مالهم به من علم الا اتباعالظن، و ما قتلوه یقینا،
بل رفعهالله الیه و کانالله عزیزا حکیما. و ان من اهلالکتاب الا لیؤمنن به قبل موته و یومالقیامۀ یکون علیهم شهیدا. ( 10 ) و نیز بدان
سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم، پیامبر خدا را کشتیم. و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر برایشان مشتبه
شد. هر آینه آنان که درباره او اختلاف میکردند. خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی
را بیقین نکشته بودند. بلکه خداوند او را به نزد خود فرا برد، که خدا پیروزمند و حکیم است. و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر
آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد و عیسی در روز قیامتبه ایمانشان گواهی خواهد داد. این کلام خداوند که میفرماید:
لیؤمنن به قبل موته ; پیش از مرگش به او ایمان آورد. دلالتبر این دارد که مرگ هنوز به سراغ حضرت عیسی، علیهالسلام، نیامده »
و مرگ ایشان بعد از نزول از آسمان در زمان ظهور مهدي موعود تحقق مییابد. از پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوآله، روایتشده است
که: ان عیسی بن مریم لم یمت و انه راجع الیکم قبل یومالقیامۀ... عیسی پسر مریم نمرده استبلکه او پیش از روز رستاخیز به سوي
کیف انتم اذا نزل ابن مریم فیکم و امامکم » : شما برمیگردد. مرحوم طبرسی نیز میگوید: به طریق صحیح از پیامبر روایتشده که
منکم، یعنی المهدي، علیهالسلام ; حال شما چگونه است زمانی که زاده مریم در میان شما فرود آید، در حالی که امام شما ;یعنی
مسلم در صحیح خود روایت کردهاند. ( 12 ) اما در مورد » بخاري و » مهدي از شماست. ( 11 ) شایان ذکر است روایتیاد شده را
پرسش دوم که چگونه ممکن است پسر بچهاي که هنوز به سن بلوغ نرسیده به امامتبرسد؟ باید گفت که وقتی در مورد بعضی از
پیامبران بزرگ مشابه چنین رویدادي واقع شده است دیگر جایی براي پرسش باقی نمیماند. ( 13 ) خداوند متعال در مورد حضرت
یحیی، علیهالسلام، میفرماید: یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناهالحکم صبیا. ( 14 ) اي یحیی، کتاب را به نیرومندي بگیر. و در
کودکی به او دانایی [حکمت] عطا کردیم. در مورد حضرت عیسی بن مریم، علیهماالسلام، نیز خداوند میفرماید: فاشارت الیه قالوا
کیف نکلم من کان فیالمهد صبیا. قال انی عبدالله اتینیالکتاب و جعلنی نبیا. و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصنی بالصلوة و الزکوة
ما دمتحیا. ( 15 ) [مریم] به فرزند اشاره کرد. گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره استسخن بگوییم؟ کودك گفت: من بنده
خدایم، به من کتاب داده و مرا پیامبر گردانیده است. و هر جا که باشم مرا برکت داده و تا زندهام به نماز و زکات وصیت کرده
است. ضرورت وجود حجت در مورد ضرورت وجود امام و لزوم شناخت او روایات صحیح بسیاري با تعابیر متفاوت به نقل از پیامبر
اکرم، صلیاللهعلیهوآله، در کتابهاي روایی اهل سنت وارد شده است که برخی از آنها به قرار زیر است: من مات و لم یعرف امام
زمانه مات میتۀ جاهلیۀ. هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. من مات و لیس علیه طاعۀ امام فمیتته
میتۀ جاهلیۀ. هر کس بمیرد و بر طاعت امامی نباشد مردن او مردن جاهلیت است. من مات و لا امام له مات میتۀ جاهلیۀ. ( 16 ) هر
کس بمیرد و امامی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است. مشابه این روایت در روایات اهل سنت فراوان است که ما به همین
مقدار بسنده میکنیم. بنابراین بر هر مسلمان صالح اعتقاد به پیروي از امام زمان خود واجب است. البته امامی که به مقام عصمت
رسیده و مصون از هر گونه اشتباه و لغزش است. چنانکه رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، معصوم بود. زیرا امام الگو و نمونه است و
شایسته نیست که الگو و نمونه انسانها دچار لغزش و اشتباه گردد. آنچه گفته شد همان چیزي است که امامیه پذیرفته و مبناي اعتقاد
آنها به ضرورت وجود امام منتظر، علیهالسلام، گشته است. ضرورت وجود واسطه فیض نکته دقیقتري که در اینجا مطرح است
موضوع ضرورت وجود واسطه فیض الهی در جهان است، همو که نبودش موجب میگردد زمین ساکنانش را در خود فرو برد. به
اعتقاد شیعه حجتهاي الهی، درهاي رحمتخداوند و سرچشمه برکاتی هستند که از جانب خداوند به بندگانش ارزانی میشود. در
قرآن کریم میخوانیم: یا ایهاالذین امنوا اتقواالله و ابتغوا الیهالوسیلۀ... ( 17 ) اي کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا بترسید و به درگاه
صفحه 54 از 72
او وسیلهاي بیابید. و در آیهاي دیگر: اولئکالذین یدعون یبتغون الی ربهمالوسیلۀ ایهم اقرب... ( 18 ) آنهایی که کافران به خدایی
میخوانند، در صدد آنند که خود به درگاه پروردگارشان وسیلهاي بیابند و مقربترین شوند... شیخ صدوق به اسناد خود از سلیمان
بن جعفر روایت میکند که: سالتالرضا، علیهالسلام، فقلت: تخلوالارض من حجۀ؟ فقال: لو خلتالارض طرفۀ عین من حجۀ
لساختباهلها... از [امام] رضا، علیهالسلام، پرسیدم: آیا زمین از حجتخالی میشود؟ فرمود: اگر زمین یک چشم بر هم زدن از
جتخالی شود، ساکنانش را در خود میبرد. ایشان همچنین از امام باقر، علیهالسلام، روایت میکند که: لو بقیتالارض یوما بلا امام
منا لساختباهلها و لعذبهمالله باشد عذابه. انالله تبارك و تعالی جعلنا حجۀ فی ارضه، و امانا فیالارض لاهلها، لن یزالوا فی امان من
ان تسیخ بهمالارض ما دمنا بین اظهرهم. ( 19 ) اگر زمین یک روز بدون امامی از ما بماند، ساکنانش را در خود فرو میبرد و
خداوند اهل زمین را به سختترین شکلی عذاب میکند. خداوند، تبارك و تعالی، ما را حجتبر روي زمین و مایه ایمنی اهل آن
قرار داده است. و تا زمانی که ما در میان اهل زمین هستیم آنها از اینکه در زمین فرو برده شوند در امانند. بنابراین، همچنانکه، ائمه،
علیهمالسلام، واسطههاي رحمتخداوند متعال در افاضه دین حقاند، واسطههاي جاري شدن برکات زمین و آسمان بر بندگان نیز
3. سوره انبیاء . 2. ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیۀ، ج 3، ص 332 . هستند. پینوشتها: 1. سوره یوسف ( 12 )، آیه 108
6. الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمالالدین و تمام .338 - 5. همان، ص 337 . 4. ابن عربی، همان، ص 337 . 21 )، آیه 107 )
. 7. سوره عنکبوت ( 29 )، آیه 14 . النعمۀ، ج 2، ص 653 ، ح 18 . همچنین ر.ك: المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 51 ، ص 36 ، ح 5
.159- 10 . سوره نساء ( 4)، آیه 158 .148 - 9. سوره صافات ( 37 )، آیه 142 . 8. ر.ك: النجار، عبدالوهاب، قصصالانبیاء، ص 48
11 . ر.ك: البخاري، اسماعیل بن ابراهیم، صحیح البخاري، ج 4، کتاب الانبیاء، ص 205 ، ح 49 ;النیشابوري، ابوالحسین مسلم بن
12 . به نظر . 246 ;ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج 2، ص 272 و 336 - الحجاج، صحیح مسلم، ج 1، کتابالایمان، ص 94 ، ح 244
بدون توجه به آیات قرآن موضوع مهدویت و به امامت رسیدن امام مهدي، علیهالسلام، در سن « ابن حجر » میرسد کسانی چون
. پنجسالگی را انکار کردهاند که این ناشی از عدم درك درست ایشان است. رجوع شود به... ابنحجر، الصواعق المحرقۀ، ص 100
15 - ر.ك: ابن حنبل، احمد، همان، ج 3، ص 446 و ج 4، ص 96 ;النیشابوري، . 14 - همان، آیه 29 . -13 سوره مریم ( 19 )، آیه 12
22 ;البیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین، السنن الکبري، ج 8، ص 156 ;ابن کثیر، - ابوالحسین مسلم بن الحجاج، همان، ج 6، ص 21
17 - سوره . 16 - سوره مائده ( 5)، آیه 35 . ابوالفداء اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 517 ;الامینی، الغدیر، ج 10 ، ص 359
151 . همچنین ر.ك: المجلسی، - 18 - الشیخ الصدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا، علیهالسلام، ص 150 . اسراء، آیه 57
19 - الشیخ الصدوق، محمد بن علی، کمالالدین و تمامالنعمۀ، ص 118 ;المجلسی، محمدباقر، . محمدباقر، همان، ج 23 ، ص 29
. همان، ص 37
نگرشی به زیارت آل یاسین
قسمت اول سلام علی آل یس درود بر آل یاسین زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهاي مشهور حضرت صاحبالامر، علیهالسلام،
است. راوي و ناقل این زیارت جناب ابو جعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بنالحسین بن مالک جامعالحمیري القمی است که همه
علماي رجال و بزرگان راويشناس از او به بزرگی و قداستیاد کردهاند. او صاحب کتابهاي متعددي بود که ظاهرا چیزي از آنها
در دست نیست و چون در اواخر دوران غیبت صغري میزیسته مکاتبات بسیاري با ناحیه مقدسه حضرت صاحبالامر، علیهالسلام،
داشته و به افتخار جواب نائل آمده است. توقیعات متعددي به وسیله او نقل شده است که جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت
شریف آل یاسین است. در آغاز توقیع مزبور چنین میخوانیم: به نام خداي رحمان رحیم. شما نه نسبتبه امر پروردگار تعقل
میکنید و نه از اولیاي او پذیرایید. حکمتی بس کامل و تمام ولی چه سودي دارد بیمها و رهنمونها نسبتبه جمعی که ایمان
صفحه 55 از 72
نمیآورند. سلام بر ما و بندگان شایسته خدا. هر گاه خواستید به وسیله ما به پروردگار توجه پیدا کنید و به ما متوجه شوید، پس آن
گونه که خداي تعالی فرموده ستبگویید: بر آل یس درود و سلام باد... با شرح این مقدمه به شرح اولین سلام زیارت یاد شده
میپردازیم: این سلام نخست از لطافت و ادب خاصی برخوردار است ;زیرا گر چه این زیارت شریفه زیارت امام زمان، علیهالسلام،
است و همه سلامهاي بعدي به آن وجود مقدس اختصاص دارد ;در اولین گام، سلام استبر همه این خاندان و درود ستبر تمامی
این دودمان. گویا چنین گفتهاند که: تو که زائري و میخواهی مرا زیارت کنی، تو که مایلی بر من سلام و درود داشته باشی، ادب
اقتضا میکند که اول به همه خاندان من، آباء گرامی و اجداد طاهرین من سلام کنی و درود بر آنها را، حتی بر سلام خاص من
مقدم داري. آنان پدران و اجداد منند و از هر جهت احترام و اکرامشان فرض است و لازم. ظاهرا سلام بر خاندان رسالت،
آل یس از دو آیه شریفه قرآن استفاده شده است ;یکی نخستین آیه سوره مبارکه یس است. در روایات » علیهمالسلام، به عنوان
یس ، اولین آیه این سوره نام نامی و اسم سامی حضرت ختمی مرتبت است که به نقل یک حدیث در این » رسیده است کلمه
یس ؟ » جهتبسنده میکنیم. عن سفیان بن سعید الثوري عنالصادق، علیهالسلام، قال له: یا ابن رسول الله، ما معنی قول الله عز و جل
قال: اسم من اسماء النبی و معناه یا ایها السامع الوحی. ( 1) سفیان ثوري به حضرت صادق، علیهالسلام، عرضه داشت: اي پسر رسول
یس چیست؟ فرمود: نامی است از نامهاي پیامبر و معنایش، اي شنونده وحی است. دیگري » خدا، معناي کلام پروردگار عز و جل
سلام علی آل یاسین بیشتر مفسران و و قراء قرائت نافع و ابن عامر و یعقوب را در این آیه آل یاسین ;» آیه 130 سوره صافات است
ضبط کردهاند ;نه الیاسین. ( 2) احادیثبسیاري در تایید این قرائت و این که مراد در این آیه سلام بر اهلبیت پیامبر خاتم،
صلیاللهعلیهوآله، است، رسیده است که به عنوان نمونه یکی از آنها را میآوریم. حضرت صادق، علیهالسلام، از جد امجدش
سلام علی آلیس ، فرمود: یس محمد و نحن آل یس. ( 3) یس » امیرالمؤمنین، علیهالسلام، نقل فرموده است که درباره آیه شریفه
آل یس آل محمد، » : محمد است و ما خاندان و دودمان یس هستیم. مفسرین خاصه و عامه در تفاسیرشان از ابن عباس آوردهاند که
4) اطلاق اسم یس بر رسول خدا، صلیاللهعلیهوآله، و آل یس بر اهلبیت ) «. ما آل محمد آل یس هستیم » و یا «; علیهمالسلاماند
پاك و عترت و خاندان طاهرین او گویا جزء مطالبی بوده که جملگی بر آن بودهاند. لذا در اشعار تازي و فارسی فراوان این
تعبیرات دیده میشود. مرحوم ابن شهر آشوب از حصکفی آورده است: یا ابن یاسین و طاسین و حامیم و نونایا ابن من انزل فیه
السابقون السابقونا ( 5) سید حمیري گوید: یا نفس، لا تمحضی بالنصح مجتهدا علی المودة الاآل یاسینا ( 6) اي دل، خیرخواه خالص
کسی مباش و در دوستی هیج کس کوشش و تلاش منما ;مگر سبتبه آل یس. ناشی صغیر، شاعر بلند پایه سده چهارم در مطلع
قصیدهاي چنین گوید: یا آل یاسین من یحبکم بغیر شک لنفسه نصحا ( 7) اي آل یس، هر کس شما را دوستبدارد، بیهیچ شکی،
براي خود خیرخواهی نموده است. عبدالرحمان بن احمد جامی - در قسمتی از قصیدهاي که در مدح حضرت رضا، علیهالسلام،
سروده است - گوید: سلام علی آل طه و یس سلام علی آل خیر النبیین سلام علی روضۀ حل فیها امام یباهی به الملک و الدین
سنایی غزنوي نیز در چکامه مبسوط پر محتوایی که بیانگر تشیع اوست از خاندان رسالت، علیهمالسلام، به عنوان آل یس تعبیر
نمودهاستکه چند بیتش را میآوریم: گر همی مؤمن شماري خویشتن را، بایدت مهر زر جعفري بر دین جعفر داشتن بندگی کن
سلام بر پرچم افراشته، شرح » برگرفته از کتاب × ( آلیاسین را بهجان تا روز حشر همچو بیدینان نباید روي اصفر داشتن ( 8
2. تفسیر . سلامهاي زیارت آل یاسین با اندکی تصرف و تلخیص. پینوشتها: 1. معانی الاخبار، 22 ;تفسیر برهان ج 4، ص 3
3. تفسیر برهان ج 4، ص 33 ، براي اطلاع بیشتر از این . ابوالفتوح ج 9، ص 338 ;تفسیر مجمعالبیان ج 8، ص 456 ;ده قرائت، ص 451
روایات میتوان به جلد 23 بحارالانوار صص 167 تا 171 (باب ان آل یس آل محمد، علیهمالسلام) مراجعه نمود. 4. تفسیر
6. تفسیر . 5. مناقب آل ابیطالب ج 2، ص 3 . مجمعالبیان ج 8، ص 457 ;تفسیر قرطبی ج 15 ، ص 119 ;تفسیر آلوسی ج 23 ، ص 142
.471; 8. کلیات دیوان سنایی، ص 467 . 7. الغدیر ج 4، ص 24 . ابوالفتوح ج 9، ص 262
صفحه 56 از 72
شهید سیدمحمد